پارت ④
پارت ④
اقای جئونگ: من هیچکارم فلیکس این دستور بالا دستیاس. به نظرشون یه قاتل که مردم عادی رو میکشه مهمتر از قاتلیه که افتاده دنبال قاتالی دیگه. این پرونده جدید سه ساله که داره دست به دست میچرخه ولی هیچکدوم از بخشای سازمان موفق به حلش نشدن. هر روز جسدهای جدید پیدا میشه اما هیچ نشونهای از قاتل نمیتونن پیدا کنن. نه دیانای به جا گذاشته نه توی دوربینا افتاده. حدس ما اینه که هر چی دوربین اطراف صحنه جرم بوده رو هک کرده یا یه فرد کمکی داره که اینکارو براش انجام میده. خودتم میدونی که کسی به جون اون قاتلا اهمیت نمیده!
هیونجین موهای توی صورتش رو کنار زد و با طاقتی طاق شده به سمت رئیسش رفت.
هیونجین: اهمیت نمیدن اما اونا هم آدمن. نمیشه همینطوری بیتفاو..
آقای جئونگ: هیونجین خودت هم اینو قبول داری که کسی که چندین آدم کشته و جون خیلیها رو گرفته هیچ ارزشی نداره. نمیگم بی تفاوت ازش بگذریم اما اولویت بندی همیشه جلوی خیلی چیزارو میگیره. این پرونده فقط موقتا بسته میشه.
هیونجین: موقتا!
هیونجین حرف دیگه ای نمیتونست بزنه. همه اعضای تیم ناراحت بودن امامنطقشون این حرف رو قبول داشت. حتی اگر اشتباه بود! کارهای درست وقتی به وجود میومدن که تعداد زیادی از آدما به انجام اون باور داشته باشن.
درست و نادرست بودن همه چیز هم از منطق اون اکثریت به وجود اومده بود. پس اینکه فکر کنن کارشون اشتباه فقط خودشون رو عذاب میداد.
فیلیکس: گفتید سوژه هاش کیان سونبه؟
همه نگاهها به سمت فلیکس چرخید. مثل همیشه اون زودتر خودش رو با شرایط هماهنگ کرده بود و به جای فکر کردن، تصمیم به قدم برداشتن گرفته بود.
آقای جئونگ نفس راحتی به خاطر کنار زدن یه مخالف کشید و بی توجه به بقیه سمت تخته بزرگی که حالا به جای عکس مقتولای قبلی عکس مقتولای پرونده جدید خودنمایی میکردن رفت.
آقای جئونگ: والدینی که به خاطر اعتیاد یا مشکالت به خشونت فیزیک نسبت به بچه هاشون رو میارن که اکثرا هم توی پایین شهران. مجرمایی که جرمشون خشونت خانگی یا کودک آزاری بوده و بعد از گذروندن حبسشون آزاد شدن. هیچ عکسی از قاتل نداریم اما هر بار برای مدت طولانیای توی یه شهر میمونه. انگار که داره هر قسمت و پاکسازی میکنه. دیروز خبر دادن که توی یکی از شهرهای کوچیک اولین قتلش انجام شده. احتمالا برای مدتی همونجا میمونه تا بره سراغ سوژه های بعدیش.
هیونجین همزمان مشغول گوش دادن به آقای جئونگ و نگاه کردن به پرونده بود. با دیدن عکسی ابروهاش بالا پرید.
هیونجین: پنج ضلعی؟!
آقای جئونگ بشکنی زد و عکس رو از جلوی چشمهای هیونجین قاپید و به تخته وصل کرد.
آقای جئونگ: نکته مشترک بین همه مقتولها! هر کدوم از کِیسهاش پنج تیر نصیبشون شده بود.
اقای جئونگ: من هیچکارم فلیکس این دستور بالا دستیاس. به نظرشون یه قاتل که مردم عادی رو میکشه مهمتر از قاتلیه که افتاده دنبال قاتالی دیگه. این پرونده جدید سه ساله که داره دست به دست میچرخه ولی هیچکدوم از بخشای سازمان موفق به حلش نشدن. هر روز جسدهای جدید پیدا میشه اما هیچ نشونهای از قاتل نمیتونن پیدا کنن. نه دیانای به جا گذاشته نه توی دوربینا افتاده. حدس ما اینه که هر چی دوربین اطراف صحنه جرم بوده رو هک کرده یا یه فرد کمکی داره که اینکارو براش انجام میده. خودتم میدونی که کسی به جون اون قاتلا اهمیت نمیده!
هیونجین موهای توی صورتش رو کنار زد و با طاقتی طاق شده به سمت رئیسش رفت.
هیونجین: اهمیت نمیدن اما اونا هم آدمن. نمیشه همینطوری بیتفاو..
آقای جئونگ: هیونجین خودت هم اینو قبول داری که کسی که چندین آدم کشته و جون خیلیها رو گرفته هیچ ارزشی نداره. نمیگم بی تفاوت ازش بگذریم اما اولویت بندی همیشه جلوی خیلی چیزارو میگیره. این پرونده فقط موقتا بسته میشه.
هیونجین: موقتا!
هیونجین حرف دیگه ای نمیتونست بزنه. همه اعضای تیم ناراحت بودن امامنطقشون این حرف رو قبول داشت. حتی اگر اشتباه بود! کارهای درست وقتی به وجود میومدن که تعداد زیادی از آدما به انجام اون باور داشته باشن.
درست و نادرست بودن همه چیز هم از منطق اون اکثریت به وجود اومده بود. پس اینکه فکر کنن کارشون اشتباه فقط خودشون رو عذاب میداد.
فیلیکس: گفتید سوژه هاش کیان سونبه؟
همه نگاهها به سمت فلیکس چرخید. مثل همیشه اون زودتر خودش رو با شرایط هماهنگ کرده بود و به جای فکر کردن، تصمیم به قدم برداشتن گرفته بود.
آقای جئونگ نفس راحتی به خاطر کنار زدن یه مخالف کشید و بی توجه به بقیه سمت تخته بزرگی که حالا به جای عکس مقتولای قبلی عکس مقتولای پرونده جدید خودنمایی میکردن رفت.
آقای جئونگ: والدینی که به خاطر اعتیاد یا مشکالت به خشونت فیزیک نسبت به بچه هاشون رو میارن که اکثرا هم توی پایین شهران. مجرمایی که جرمشون خشونت خانگی یا کودک آزاری بوده و بعد از گذروندن حبسشون آزاد شدن. هیچ عکسی از قاتل نداریم اما هر بار برای مدت طولانیای توی یه شهر میمونه. انگار که داره هر قسمت و پاکسازی میکنه. دیروز خبر دادن که توی یکی از شهرهای کوچیک اولین قتلش انجام شده. احتمالا برای مدتی همونجا میمونه تا بره سراغ سوژه های بعدیش.
هیونجین همزمان مشغول گوش دادن به آقای جئونگ و نگاه کردن به پرونده بود. با دیدن عکسی ابروهاش بالا پرید.
هیونجین: پنج ضلعی؟!
آقای جئونگ بشکنی زد و عکس رو از جلوی چشمهای هیونجین قاپید و به تخته وصل کرد.
آقای جئونگ: نکته مشترک بین همه مقتولها! هر کدوم از کِیسهاش پنج تیر نصیبشون شده بود.
۳.۶k
۱۰ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.