نهال💜✨
نهال💜✨
#پارت1
ساعت ۸ صبح بود که بلند شدم وای دانشگام دیر شد رفتم دست و صورتمو شستم عهه ببخشید خودمو معرفی نکردم من نهالم ۱۹ سالمه پیش برادر و مادرم زندگی میکنم برادرم 5 سالشه و پدرم چند سال پیش با مامانم دعواش میشه و مامان و طلاق میده و الان ی زندگی جدیدی و شروع کرد و همینطور(زن و بچه هم داره) و ماهم از نظر مالی زندگی بدی نداریم یعنی متوسط هستیم .....
وخودمم الان چند ماه بیکارم و دارم دنبال کار میگردم هیچ کاری نمیتونم پیدا کنم اخه مامانم مریضی قلبی داره و من باید خرج خونرو بدم....
و کار ها بیشتریا حقوقا کمن و کارها سخت
خوب من برم حاضر بشم که برم دانشگاه رفتم یه تیشرت سفید پوشیدم با ی شومیز صورتی شلوار سفید و موهامم بافتم و اومدم پایین که مامانم گفت دخترم صبحونه نخورده داری میری که گفتم مامانیی دیرم شده مرسی که مامانم زورکی ی لقمه بهم داد و گفت بخور دختر تا از حال نرفتی و سریع کفشمو پوشیدم و رفتم بیرون که سپیده زنگ زد گفت نهااال تو رفتی دانشگاه گفتم ن تو چی گفت منم ن وایس سر کوچتون بیام دنبالت که گفتم باش منتظرم خب بزارین سپیده معرفی کنم (سپیده دوست صمیمی منه که از بچگی باهم از بچگی اوکی بودیم)
منتظر سپیده بودم ک سپیده با آژانس اومد دنبالم سپیده اینا وضع مالی بدی نداشتن ن خیلی پولدار بودن متوسط بودن یجورایی اما یکم اوضاع مالیشون از ما بهتر بود که سوار آژانسی شدم ک سپیده گفت....
ادامه دارد...
#پارت1
ساعت ۸ صبح بود که بلند شدم وای دانشگام دیر شد رفتم دست و صورتمو شستم عهه ببخشید خودمو معرفی نکردم من نهالم ۱۹ سالمه پیش برادر و مادرم زندگی میکنم برادرم 5 سالشه و پدرم چند سال پیش با مامانم دعواش میشه و مامان و طلاق میده و الان ی زندگی جدیدی و شروع کرد و همینطور(زن و بچه هم داره) و ماهم از نظر مالی زندگی بدی نداریم یعنی متوسط هستیم .....
وخودمم الان چند ماه بیکارم و دارم دنبال کار میگردم هیچ کاری نمیتونم پیدا کنم اخه مامانم مریضی قلبی داره و من باید خرج خونرو بدم....
و کار ها بیشتریا حقوقا کمن و کارها سخت
خوب من برم حاضر بشم که برم دانشگاه رفتم یه تیشرت سفید پوشیدم با ی شومیز صورتی شلوار سفید و موهامم بافتم و اومدم پایین که مامانم گفت دخترم صبحونه نخورده داری میری که گفتم مامانیی دیرم شده مرسی که مامانم زورکی ی لقمه بهم داد و گفت بخور دختر تا از حال نرفتی و سریع کفشمو پوشیدم و رفتم بیرون که سپیده زنگ زد گفت نهااال تو رفتی دانشگاه گفتم ن تو چی گفت منم ن وایس سر کوچتون بیام دنبالت که گفتم باش منتظرم خب بزارین سپیده معرفی کنم (سپیده دوست صمیمی منه که از بچگی باهم از بچگی اوکی بودیم)
منتظر سپیده بودم ک سپیده با آژانس اومد دنبالم سپیده اینا وضع مالی بدی نداشتن ن خیلی پولدار بودن متوسط بودن یجورایی اما یکم اوضاع مالیشون از ما بهتر بود که سوار آژانسی شدم ک سپیده گفت....
ادامه دارد...
۱.۷k
۱۰ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.