پارت ۳

*بچه ها اسم ا.ت گزاشتم رنو*
ران: رنو چرا داری گریه میکنی 🥲
رنو: ه.هیچی دلم براتون هق هق تنگ شده😕
ریندو: ما که کنار همیم 😑
( ران یه پس گردنی به ریندو میزنه😖 )
ران: احمق نزن تو ذوقش 😠
ریندو: برو بابا چی چی رو نزن تو ذوقش 😩
( ران سرشو میزاره رو پاهای رنو 🤭 )
ران: رنو جونم میشه برامون صبحونه درست کنی 😚
رنو: ب.باشه
ریندو: ران پاشو خرس گنده از این کارا میکنی 😠
ران: دلتم بخواد 😕
( ران بلند شد😶 )
رنو: من میرم صبحونه درست کنم 🤗
ران و ریندو : باشه😋😃
( رنو درحال صبحونه درست کردن😋 )
رنو در ذهن : دلم برای این کاراشون تنگ شده بود نمیخوام اینده دوباره تکرار بشه
ریندو: رنووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو😥😣😣😣
رنو: یا امام سنجو ی مقدس چیشده😧😰😨
ران: الان میادددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددد😰😱
رنو: کی میاد زمین لرزه شده😱😱😱😱😱😱😱😱😱
ریندو: نه دوستمون سانزو الان میاددددددددددددددددددد😰😰😰😰
رنو: حالا فکر کردم چیشده 😓
ریندو: اسکل لباساتو عوض کننننننننننننننننننننننننننننننننننن☹️
رنو: مگه لباس......( لباساشو نگاه کرد سرخ شد )
ران: اومدددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددد😱😱😱😵😵







تا پارت بعدی خداحافظ 😉😉😉
چرا حمایت نمیکنین😫😫😫😫😭😭😭😭😭😭