P5

P5
لایک و فالو کن جون هرکی میپرستی 🗿🪦
یهو جونگکوک گفت :
_ : هلن ف دا شب ا/ت با من میاد میریم مهمونی خواستم در جری...
هلن : برو گمشو بابا من عمرا بزارم بیاد با تو مهمونی
_ : ا/ت خودش رضایت داد همین مهمه پس شات عاپ بچ
+ : دیدم هلن به طرز وحشتناکی داره منو نگاه میکنه
+ : هلن به خدا چیزی نیس فقط گف..ف..گفت که ب..ببری..بریم برای یه شب مهمونی هم..ی..همین
هلن : منم میام ...!
_ : دعوتت نکردم
+ : پس ا/ت نمیاد ...! ( سرد )
یهو جونگکوک شوکرشو درآورد و به سمت هلن گرفت
_: ببین زنیکه اشغال رو مخ من راه نرو ا/ت با من میاد خوبشم میاد فهمیدی یا همینجا جنازتو بندازم ( داد)
هلن : ع..عا...عاره
+ هوی جونگکوک چه کار میکنی اینو بیار پایین ( با عصبانیت )
_ : تو یکی خفه احمق
* رسیدن خونه
ویو ا/ت :
دیدم هلن خیلی ساکته اصلا جوابمو نمیده
+ : هلن دارم بات حرف میزنم میگم چرا داری بام اینطوری رفتار میکنی ( بغض )
هلن : ...
+ : قهرم بات ...
هلن : حاضر شو
+ : چی ؟؟
هلن : گفتم...حاضر....شو( شمرده شمرده)
+: باشه
رفتم یه لباس قشنگ و دارک پوشیدم و یه میکاپ خیلی قشنگ کردمو انگشترامو انداختم و رفتم پایین ( عکسشون میزارم )
+ : خب من حاضرم
هلن منم میرم حاضر شم میام
+ باش ....!


ای بنده خدایی که داری اینو میخونی کامنت بزار لایک کن فالو کننننن به مننن انرژی بدهههههههههههه🖤🕸🕷