part: 15
"𝐦𝐲 𝐝𝐚𝐝𝐝𝐲"
*ویو انالی*
گرم کن و پوشیدم
بند لباس زیرم که مشکی بود معلوم میشد
بیخیال شدم و رفتم بیرون
که پشت سرم بقیه امدن بیرون
الیا خودم لباس ورزشی پوشیده بود
الا دقیقا بخواطر فروش این کاراررو میکنن؟؟
الیا: یکم خودتونو گرم کنید
اینم مربیمون
رو چمنا نشستم و پاهامو به صورت ۱۸۹ درجه باز کردم و دستم و روشون کشیدم و خودم کش دادم
خب که چی الان
بیخیال شدم وایسادم بقیه مشغول الکی ورجه ورجه کردن بودن
منم رو چمنا دراز کشیدم اخیشش
الیا : ببینم مگه خونه خالسس( داد
ای بابا رو چمنا نشستم
انا: من ورزشکار بودم قبلا میدونم چطوری خودم و گرم کنم ...تو ام بهته به جنگولک بازیت برسی
همه زدن زیر خنده و با نگاه الیا خودشونو جمع و جور کردن
الیا: اصلا بسهههه....برید لباساتون و درارید
چشامو با حرص بستم و داد زدم
انا: مگه مسخره باباتم که هر چی میگی گوش کنم؟؟؟؟....بلد نیستی کاری کنی مسئولیت چی قبول کردی هااا؟
از جام بلند شدم
این دفعه دیگه تهیونگم حواسش اینجا بود
الیا : هوی تو چته ..فک کردی کی؟؟.اینجا رئیستون منممم....انقدر دخالت نکن
دستشو رو شونم گزاشتو به عقب هول داد یه قدم رفتم عقب و سرم و انداختم پایینن
یه دفعه بالا اوردم موهایی که جلوم بود و با دست عقب زدمم
متقابل خودش از شونش هولش دادم
و بهش نزدیک شدم که با هر قدمم هقب میرفت و تعجب کرده بود
انا: انگار نمیخوای بفهمیی....ما..مسخره ت نیستیممم......واقعا برات متاسفم که عین بچه هاا ...لج میکنیوو...سر ماها خالی میکنی....و اینم بگم دفعه اخرت باش دست میزنی بهمم اوکیییییی
وضعیت الان این بود وا با هر کلمم عقب نیرف جوری که به میر تهکوک رسید و افتاد رو تهیونگ
انا: کم فاز بگیر
با نگاه اخری که به تهیونگ انداختم رومو برگردوندم و رفتم پیش بچه هاا
▪ویو تهیونگ▪
باید بگم انگار این دختره میتونست الیا رو بشونه سره جاش
الیارو از روم بلند کردم و انداخت زمین
ته: جا خوش کردی؟؟...گمشو کنار
کوک: اوه اون دختره فوق العادست
بهش نگاه کردم
ته: چیه؟؟ ..نکنه میخوتیش؟
کوک: چی؟ ...نه
به الیا نگاه کردم که هنوز تو شک انالی بود
ته: تو ام کم بچه بازی درار دیگهه
برگشتم داخل خونه
*ویو انالی*
گرم کن و پوشیدم
بند لباس زیرم که مشکی بود معلوم میشد
بیخیال شدم و رفتم بیرون
که پشت سرم بقیه امدن بیرون
الیا خودم لباس ورزشی پوشیده بود
الا دقیقا بخواطر فروش این کاراررو میکنن؟؟
الیا: یکم خودتونو گرم کنید
اینم مربیمون
رو چمنا نشستم و پاهامو به صورت ۱۸۹ درجه باز کردم و دستم و روشون کشیدم و خودم کش دادم
خب که چی الان
بیخیال شدم وایسادم بقیه مشغول الکی ورجه ورجه کردن بودن
منم رو چمنا دراز کشیدم اخیشش
الیا : ببینم مگه خونه خالسس( داد
ای بابا رو چمنا نشستم
انا: من ورزشکار بودم قبلا میدونم چطوری خودم و گرم کنم ...تو ام بهته به جنگولک بازیت برسی
همه زدن زیر خنده و با نگاه الیا خودشونو جمع و جور کردن
الیا: اصلا بسهههه....برید لباساتون و درارید
چشامو با حرص بستم و داد زدم
انا: مگه مسخره باباتم که هر چی میگی گوش کنم؟؟؟؟....بلد نیستی کاری کنی مسئولیت چی قبول کردی هااا؟
از جام بلند شدم
این دفعه دیگه تهیونگم حواسش اینجا بود
الیا : هوی تو چته ..فک کردی کی؟؟.اینجا رئیستون منممم....انقدر دخالت نکن
دستشو رو شونم گزاشتو به عقب هول داد یه قدم رفتم عقب و سرم و انداختم پایینن
یه دفعه بالا اوردم موهایی که جلوم بود و با دست عقب زدمم
متقابل خودش از شونش هولش دادم
و بهش نزدیک شدم که با هر قدمم هقب میرفت و تعجب کرده بود
انا: انگار نمیخوای بفهمیی....ما..مسخره ت نیستیممم......واقعا برات متاسفم که عین بچه هاا ...لج میکنیوو...سر ماها خالی میکنی....و اینم بگم دفعه اخرت باش دست میزنی بهمم اوکیییییی
وضعیت الان این بود وا با هر کلمم عقب نیرف جوری که به میر تهکوک رسید و افتاد رو تهیونگ
انا: کم فاز بگیر
با نگاه اخری که به تهیونگ انداختم رومو برگردوندم و رفتم پیش بچه هاا
▪ویو تهیونگ▪
باید بگم انگار این دختره میتونست الیا رو بشونه سره جاش
الیارو از روم بلند کردم و انداخت زمین
ته: جا خوش کردی؟؟...گمشو کنار
کوک: اوه اون دختره فوق العادست
بهش نگاه کردم
ته: چیه؟؟ ..نکنه میخوتیش؟
کوک: چی؟ ...نه
به الیا نگاه کردم که هنوز تو شک انالی بود
ته: تو ام کم بچه بازی درار دیگهه
برگشتم داخل خونه
۱۳.۴k
۲۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.