معلم من!
part ⁴
کوک:پس چرا ازم دوری میکنی چاگیا؟!
نگاهمو بهش دادم که به لبام نگاه کرد.
ات:ا..الان نه!
و نگاهمو ازش گرفتم که دستشو محکمتر روی پام فشار داد که باعث شد ناله کوتاهی بکنم.
کوک:نظرت چیه پیش هم زندگی کنیم؟!
با تعجب بهش نگاه کردم که خنده ای کردو شصت دستشو آروم روی لبام کشید و گفت:کی میشه طعمشونو حس کنم؟!
و با مظلومیت بهم نگاه کرد.
خنده آرومی کردمو گفتم:به زودی!
با این حرفم نگاهش خوشحال شد و درس رو شروع کرد.
زنگ تفریح اول خوردو همه از کلاس رفتن بیرون!
خاستم بلند شم که دستشو رو پام گذاشت این مانع بلند شدنم شد.
بهش نگاهی کردمو گفت:ب زودی؟!
خندیدمو گفتم:کوک الان مدرسه ایم بعدا؟!
و از جام بلند شدم.
با مظلومیت بهم خیره شده بود که......
ادامه دارد......
کوک:پس چرا ازم دوری میکنی چاگیا؟!
نگاهمو بهش دادم که به لبام نگاه کرد.
ات:ا..الان نه!
و نگاهمو ازش گرفتم که دستشو محکمتر روی پام فشار داد که باعث شد ناله کوتاهی بکنم.
کوک:نظرت چیه پیش هم زندگی کنیم؟!
با تعجب بهش نگاه کردم که خنده ای کردو شصت دستشو آروم روی لبام کشید و گفت:کی میشه طعمشونو حس کنم؟!
و با مظلومیت بهم نگاه کرد.
خنده آرومی کردمو گفتم:به زودی!
با این حرفم نگاهش خوشحال شد و درس رو شروع کرد.
زنگ تفریح اول خوردو همه از کلاس رفتن بیرون!
خاستم بلند شم که دستشو رو پام گذاشت این مانع بلند شدنم شد.
بهش نگاهی کردمو گفت:ب زودی؟!
خندیدمو گفتم:کوک الان مدرسه ایم بعدا؟!
و از جام بلند شدم.
با مظلومیت بهم خیره شده بود که......
ادامه دارد......
۲۰.۵k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.