پارت چهاردهم پارت آخر 🫂
از ماشین پیاده شدیم
با تهیونگ به داخل خونه رفتیم
لامپ ها خاموش بود
تهیونگ: ا.تتتت مواظب باش شیشه خورده
زود پامو برداشتم اینجا چه خبره
تهیونگ لامپ هارو باز کرد که
همجا پر از شیشه شکسته بود
که صدای ضعیفی به گوش رسید
کوک: ا.ت؟!!
ا.ت: کوک خوبی؟
رفتم پیشش نشستم که بغلم کرد
کوک: ا.ت فکر کردم رفتییی
ا.ت: من اینجام
چشمش به تهیونگ افتاد بلند شد و
یقش رو گرفت
کوک: تو اونو بردی مگه نهههه ( داد)
تهیونگ دست کوک رو گرفت و خودشو آزاد کرد
تهیونگ: حالت خوب نیست بهتره استراحت کنی
با تمام خونسردی تمام اینو گفت برگشت که بره
کوک: مگههه با تو نیستممم ( داد)
تهیونگ هیچ جوابی بهش نداد و از خونه بیرون رفت
درکش میکنم اون الان ناراحته
کوک برگشت سمتم ولی مسیرشو عوض کرد و به سمت اتاقش رفت
ا.ت: جونگ کوک وایسا
کوک: ولم کن تو که می خواستی بری
ا.ت: کوککککک من دوست دارم لطفاً
اینو که شنید برگشت سمتم
کوک: د.....وسم..... دا.....ری؟!!!!
ا.ت: اوهوم لطفا منو ببخش که رفتم
کوک: من خوب میبخشمت ولی به یه شرط
ا.ت: شرط؟!
کوک: اره
ا.ت: چه شرطی؟
کوک: امشب تو اتاق میبینمت
...........
#پایان
با تهیونگ به داخل خونه رفتیم
لامپ ها خاموش بود
تهیونگ: ا.تتتت مواظب باش شیشه خورده
زود پامو برداشتم اینجا چه خبره
تهیونگ لامپ هارو باز کرد که
همجا پر از شیشه شکسته بود
که صدای ضعیفی به گوش رسید
کوک: ا.ت؟!!
ا.ت: کوک خوبی؟
رفتم پیشش نشستم که بغلم کرد
کوک: ا.ت فکر کردم رفتییی
ا.ت: من اینجام
چشمش به تهیونگ افتاد بلند شد و
یقش رو گرفت
کوک: تو اونو بردی مگه نهههه ( داد)
تهیونگ دست کوک رو گرفت و خودشو آزاد کرد
تهیونگ: حالت خوب نیست بهتره استراحت کنی
با تمام خونسردی تمام اینو گفت برگشت که بره
کوک: مگههه با تو نیستممم ( داد)
تهیونگ هیچ جوابی بهش نداد و از خونه بیرون رفت
درکش میکنم اون الان ناراحته
کوک برگشت سمتم ولی مسیرشو عوض کرد و به سمت اتاقش رفت
ا.ت: جونگ کوک وایسا
کوک: ولم کن تو که می خواستی بری
ا.ت: کوککککک من دوست دارم لطفاً
اینو که شنید برگشت سمتم
کوک: د.....وسم..... دا.....ری؟!!!!
ا.ت: اوهوم لطفا منو ببخش که رفتم
کوک: من خوب میبخشمت ولی به یه شرط
ا.ت: شرط؟!
کوک: اره
ا.ت: چه شرطی؟
کوک: امشب تو اتاق میبینمت
...........
#پایان
۲۷.۷k
۲۷ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.