پارت ۷ تتو آرتیست من ✨️🥊
ویو تهیونگ ( بعد از قرن ها 🤣 )
امروز قرار شد با بچه ها و نایگیو بریم مسافرت شب رفتم خونم و وسایلمو واسه مسافرت جمع کردم و گرفتم خوابیدم که با صدای آلارم گوشیم از خواب بیدار شدم رفتم سرویس و کارای لازم رو انجام دادم یه تیپ خفن زدم و غذای یونتان رو ریختم و به سوکهون سفارشش رو کردم و وقتی از خونه راه افتادم ساعت شیش و نیم عصر بود رفتم ساعت پنج مین مونده به هفت رسیدم و یه بوق زدم که نایگیو با هایون اومدن وای تیپ نایگیو خیلی خفن شده بود ( میزارم عکسشو )
ویو نایگیو
با آلارم گوشیم از خواب بیدار شدم و کارای لازمو کردم اون هایون پدر صگ رو صدا کردم جفتمون آماده شدیم غذای کوکونات رو ریختم به دوستم رونا سفارشات لازم رو کردم داشتم کتونیمو میپوشیدم که صدای بوق ماشین اومد فهمیدم تهیونگ و جونگ کوک اومده بودن ولی اصلا حالم خوب نبود بخاطر اون عنتر خانم اه
فلش بک به دیروز که کوک و تهیونگ رفتن
تو حال خودم بودم که بله عنتر خانم زنگ زد و اون کسی نبود جز لونا اون صلیته
جواب دادم ( علامت لونا ÷ اینه )
_ چی از جونم می خوای ( بی حوصله )
÷ اوا دختر خاله چرا بی حوصله ای
_ فوضولیش به تو نیومده لونا فقط بگو چی میخوای از جونم که اصلا حوصله ی تو یکی رو ندارم
÷ هیچی فقط می خواستم بگم یادته برادرت گم شده بود ؟؟
_ آره
÷ اون الان پیش منه دختر خاله برادر دوقولوتو پیدا کردم و الان دست و پا بسته رو صندلی یکی از اتاقاست
نایگیو تا اومد جوابشو بده قطع کرد
پایان فلش بک
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
امروز قرار شد با بچه ها و نایگیو بریم مسافرت شب رفتم خونم و وسایلمو واسه مسافرت جمع کردم و گرفتم خوابیدم که با صدای آلارم گوشیم از خواب بیدار شدم رفتم سرویس و کارای لازم رو انجام دادم یه تیپ خفن زدم و غذای یونتان رو ریختم و به سوکهون سفارشش رو کردم و وقتی از خونه راه افتادم ساعت شیش و نیم عصر بود رفتم ساعت پنج مین مونده به هفت رسیدم و یه بوق زدم که نایگیو با هایون اومدن وای تیپ نایگیو خیلی خفن شده بود ( میزارم عکسشو )
ویو نایگیو
با آلارم گوشیم از خواب بیدار شدم و کارای لازمو کردم اون هایون پدر صگ رو صدا کردم جفتمون آماده شدیم غذای کوکونات رو ریختم به دوستم رونا سفارشات لازم رو کردم داشتم کتونیمو میپوشیدم که صدای بوق ماشین اومد فهمیدم تهیونگ و جونگ کوک اومده بودن ولی اصلا حالم خوب نبود بخاطر اون عنتر خانم اه
فلش بک به دیروز که کوک و تهیونگ رفتن
تو حال خودم بودم که بله عنتر خانم زنگ زد و اون کسی نبود جز لونا اون صلیته
جواب دادم ( علامت لونا ÷ اینه )
_ چی از جونم می خوای ( بی حوصله )
÷ اوا دختر خاله چرا بی حوصله ای
_ فوضولیش به تو نیومده لونا فقط بگو چی میخوای از جونم که اصلا حوصله ی تو یکی رو ندارم
÷ هیچی فقط می خواستم بگم یادته برادرت گم شده بود ؟؟
_ آره
÷ اون الان پیش منه دختر خاله برادر دوقولوتو پیدا کردم و الان دست و پا بسته رو صندلی یکی از اتاقاست
نایگیو تا اومد جوابشو بده قطع کرد
پایان فلش بک
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
۵.۱k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.