( part 5)
ویو استلا
چشمامو باز کردم همه جا تاریک بود به زور نفس میکشیدم تا اینکه یکی اومد داخل.
استلا: چی از جونم میخواید
یونجون: فعلا باهات کار نداریم تا زمانی که جونگکوک بد قلقی نکنه( نیشخند)
( یونجون رئیس باند مافیاس و بعد باند جونگکوک قدرت دست اونه)
ویو جونگکوک
صورتمو تو دستام گرفته بودم عصابم خورد بود مغزم کار نمیکرد که گوشیم زنگ خورد ، نگاهی بهش کردم شماره ناشناس بود ، وقتی جواب دادم صدای نحسشو شنیدم.
یونجون : حالت چطوره جناب جئون
جونگکوک : هه باید حدس میزدم کار تو باشه
یونجون : چند نفر باید کشته بشن تا دست از اون محموله بکشی
جونگکوک : استلا رو چیکار کردی
یونجون : فعلا بهش دست نزدم ولی نمیتونم جلوی خودمو بگیرم بدن//ش بی نظیره
جونگکوک : فقط کافیه دستت بهش بخوره خودتو و اون باندتو به آتیش میکشم
یونجون : نمیدونستم انقد برات مهمه ، شرطم اینه که اون محموله رو به من میدی در عوض استلا ، زود فکراتو بکن میدونی ک آدم صبوری نیستم ( قطع کرد)
ویو تهیونگ
با تماس جونگکوک خودمو زود رسوندم ، در زدم و رفتم داخل ، آدمای مورد اعتمادش همه اونجا بودن.
جونگکوک : یونجون یکی از آدمای منو کشت و الان وکیلمو گروگان گرفته ، شرطشم محمولهایه که فردا به دستمون میرسه.
یئون : ولی اون محموله خیلی مهمه نمیتونیم از دستش بدیم
تهیونگ : نقشت چیه ؟
جونگکوک : خیلی سادس ، با یونجون قرار میزاریم زمانی ک محموله بدستمون میرسه استلا رو بیاره اونجا تا محموله رو بگیره اونوقت بهشون حمله میکنیم ، باید حواسمون خیلی جمع باشه وقتی تیراندازی میشه استلا آسیبی نبینه.
ویو یونجون
رفتم زیر زمین عمارت تا به استلا سر بزنم وقتی درو باز کردم دیدم زمین پر خونه ، اونم بیهوش رو زمین افتاده ، نباید اتفاقی براش میوفتاد
یونجون : احمقا شماها چه غلطی میکردید( با داد) زنگ بزنید دکتر خبر کنید
________________________
بچها امروز سرم شلوغه شب براتون کلی پارت میزارم:)
چشمامو باز کردم همه جا تاریک بود به زور نفس میکشیدم تا اینکه یکی اومد داخل.
استلا: چی از جونم میخواید
یونجون: فعلا باهات کار نداریم تا زمانی که جونگکوک بد قلقی نکنه( نیشخند)
( یونجون رئیس باند مافیاس و بعد باند جونگکوک قدرت دست اونه)
ویو جونگکوک
صورتمو تو دستام گرفته بودم عصابم خورد بود مغزم کار نمیکرد که گوشیم زنگ خورد ، نگاهی بهش کردم شماره ناشناس بود ، وقتی جواب دادم صدای نحسشو شنیدم.
یونجون : حالت چطوره جناب جئون
جونگکوک : هه باید حدس میزدم کار تو باشه
یونجون : چند نفر باید کشته بشن تا دست از اون محموله بکشی
جونگکوک : استلا رو چیکار کردی
یونجون : فعلا بهش دست نزدم ولی نمیتونم جلوی خودمو بگیرم بدن//ش بی نظیره
جونگکوک : فقط کافیه دستت بهش بخوره خودتو و اون باندتو به آتیش میکشم
یونجون : نمیدونستم انقد برات مهمه ، شرطم اینه که اون محموله رو به من میدی در عوض استلا ، زود فکراتو بکن میدونی ک آدم صبوری نیستم ( قطع کرد)
ویو تهیونگ
با تماس جونگکوک خودمو زود رسوندم ، در زدم و رفتم داخل ، آدمای مورد اعتمادش همه اونجا بودن.
جونگکوک : یونجون یکی از آدمای منو کشت و الان وکیلمو گروگان گرفته ، شرطشم محمولهایه که فردا به دستمون میرسه.
یئون : ولی اون محموله خیلی مهمه نمیتونیم از دستش بدیم
تهیونگ : نقشت چیه ؟
جونگکوک : خیلی سادس ، با یونجون قرار میزاریم زمانی ک محموله بدستمون میرسه استلا رو بیاره اونجا تا محموله رو بگیره اونوقت بهشون حمله میکنیم ، باید حواسمون خیلی جمع باشه وقتی تیراندازی میشه استلا آسیبی نبینه.
ویو یونجون
رفتم زیر زمین عمارت تا به استلا سر بزنم وقتی درو باز کردم دیدم زمین پر خونه ، اونم بیهوش رو زمین افتاده ، نباید اتفاقی براش میوفتاد
یونجون : احمقا شماها چه غلطی میکردید( با داد) زنگ بزنید دکتر خبر کنید
________________________
بچها امروز سرم شلوغه شب براتون کلی پارت میزارم:)
۸.۹k
۰۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.