اخه پدرکوک خودش هم مثل کوک و تهیونگ اتفاق افتاده بود براش
اخه پدرکوک خودش هم مثل کوک و تهیونگ اتفاق افتاده بود براش ولی مامان کوک رو برای خودش کرد ولی مادر کوک از پدر کوک متنفر میشه ولی بعد از 8سال عاشقش میشه
تهیونگ:(توی گوش ا. ت) میگم تو میدونی کوک چشه اخه یه جوری رفتار میکنه انگار عشقشو گرفتم
ات: نمی دونم
نه ا. ت میدونست ولی اخه واقعا کوک حق داشت اخه عشقشو ازش گرفتند
دو روز بعد
ا. ت: تهیونگ گوشیمو بده
تهیونگ که داشت با برداشتن گوشی ا. ت اذیتش می کرد که ا. ت پرید تا گوشی رو بگیره که گونش به لبه ای مبل گیر کرد و قرمز شود ولی خیلی زود کبود شود
تهیونگ: ا ا. ت حالت خوبه م من نمی خواستم فقط می خواستم که شوخی کنم
ا. ت: اخ نه عیب نداره ولی میکشمت
(زنگ خونه به صدا امد)
ا. ت: کیه
ا. ت که در خونه را باز کرد و با کوک مواجع شود ولی کوک با دیدن اینکه گونه ای ا. ت کبود هست به سمت تهیونگ حمله ور شود
تهیونگ:(توی گوش ا. ت) میگم تو میدونی کوک چشه اخه یه جوری رفتار میکنه انگار عشقشو گرفتم
ات: نمی دونم
نه ا. ت میدونست ولی اخه واقعا کوک حق داشت اخه عشقشو ازش گرفتند
دو روز بعد
ا. ت: تهیونگ گوشیمو بده
تهیونگ که داشت با برداشتن گوشی ا. ت اذیتش می کرد که ا. ت پرید تا گوشی رو بگیره که گونش به لبه ای مبل گیر کرد و قرمز شود ولی خیلی زود کبود شود
تهیونگ: ا ا. ت حالت خوبه م من نمی خواستم فقط می خواستم که شوخی کنم
ا. ت: اخ نه عیب نداره ولی میکشمت
(زنگ خونه به صدا امد)
ا. ت: کیه
ا. ت که در خونه را باز کرد و با کوک مواجع شود ولی کوک با دیدن اینکه گونه ای ا. ت کبود هست به سمت تهیونگ حمله ور شود
۱۳.۰k
۲۴ مهر ۱۴۰۳