پارت ۷۶
پارت ۷۶
ویو ته
-خب پاشید . پاشید باید بفهمیم که کی همچین غلطی کرده ...
لارا : کوک واقعا میخوای بریم؟ مطمئنی؟!!
- آره لارا . باید بریم ... به هر حال که باید بدونیم کی همچین غلطی خورده .
لارا : باشه(آروم و استرس)
همه پاشدن و راه افتادیم . راستش هنوزم از دیدن اون صحنه بدم میاد ... من و جیمین بین بچه ها بودیم و کوک هم پشت ما .
بلاخره رسیدیم به همونجا .
+ب...بچه ها...ب..بالا سرتون رو نگا کنید(وحشت)
لارا : (جیغ بنفش)
جیهوپ : ااااااااااااااااااااا(جیغ)
جیهوپ و لارا دو متر پریدن عقب و کل اعضا با وحشت خیره به اون صحنه بودن .
خیلی خیلی بد بود ؛ برا اینکه قلبم آروم بگیره رفتم سمت کوک و بغلش کردم
دستش رو انداخت دور کمرم و سرم رو گذاشت رو سینش
-این...ا...این دیگه چه کوفیته!!!
شوگا : خدا رحم کنه !!
جین : چطور...چطور بعد دیدن این تونستین تکون بخورین؟ من الان احساس میکنم چفت زمین شدم (وحشت)
جین : نا....نامجون کمک!!!(بلند)
+منم بخاطر همین پاهام...سُسته.
کوک از حال بد و لرزش پاهام خبر داشت ، براید بغلم کرد و منم بدون توجه به چیزی کلم رو گذاشتم رو سینش .
جین : یاد بگیر . ببین ! (رو به نامی)
نامجون : خوبه تو هم الان رو کول منی ! وگرنه کلم و کنده بودی .
جین : یاااا(یکی زد تو بازوش)
نامجون : بازوم سست شه ولت میکنم ها
جین : بی تر ادب //:
جیهوپ : خ...خب حالا چیکار کنیم؟
-نمیدونم واقعا ؛ تهیونگ نامه کجاست ؟
+رو...رو زمین .(سرش رو بیشتر فرو کرد تو بغل کوک)
لارا : اینو میگی؟
+آره !!
جین : لارا؟ چی نوشته؟
لارا : همونی که ته گفت . اگر میخوای خواهرت زنده بمونه بالا سرت رو نگاه کن !!
-من نمیفهمم این یعنی چی؟ ته که خواهر نداره . اصن قضیه این جسد چیه؟!(استرس)
یاه یاه یاه . 😈😂
بله بچه ها قضیه اینجوریاست . یه اتفاقایی میوفته و خب تو پارتای بعد معلوم میشه .
شرایطی کنم؟😐
خیلی فیک تهکوک کم حمایت میشه ها . اینجوری ادامه پیدا کنه و کامنت ها کم باشه دیگه ... تمومه دیگه 🤧🤏🏻😌
ویو ته
-خب پاشید . پاشید باید بفهمیم که کی همچین غلطی کرده ...
لارا : کوک واقعا میخوای بریم؟ مطمئنی؟!!
- آره لارا . باید بریم ... به هر حال که باید بدونیم کی همچین غلطی خورده .
لارا : باشه(آروم و استرس)
همه پاشدن و راه افتادیم . راستش هنوزم از دیدن اون صحنه بدم میاد ... من و جیمین بین بچه ها بودیم و کوک هم پشت ما .
بلاخره رسیدیم به همونجا .
+ب...بچه ها...ب..بالا سرتون رو نگا کنید(وحشت)
لارا : (جیغ بنفش)
جیهوپ : ااااااااااااااااااااا(جیغ)
جیهوپ و لارا دو متر پریدن عقب و کل اعضا با وحشت خیره به اون صحنه بودن .
خیلی خیلی بد بود ؛ برا اینکه قلبم آروم بگیره رفتم سمت کوک و بغلش کردم
دستش رو انداخت دور کمرم و سرم رو گذاشت رو سینش
-این...ا...این دیگه چه کوفیته!!!
شوگا : خدا رحم کنه !!
جین : چطور...چطور بعد دیدن این تونستین تکون بخورین؟ من الان احساس میکنم چفت زمین شدم (وحشت)
جین : نا....نامجون کمک!!!(بلند)
+منم بخاطر همین پاهام...سُسته.
کوک از حال بد و لرزش پاهام خبر داشت ، براید بغلم کرد و منم بدون توجه به چیزی کلم رو گذاشتم رو سینش .
جین : یاد بگیر . ببین ! (رو به نامی)
نامجون : خوبه تو هم الان رو کول منی ! وگرنه کلم و کنده بودی .
جین : یاااا(یکی زد تو بازوش)
نامجون : بازوم سست شه ولت میکنم ها
جین : بی تر ادب //:
جیهوپ : خ...خب حالا چیکار کنیم؟
-نمیدونم واقعا ؛ تهیونگ نامه کجاست ؟
+رو...رو زمین .(سرش رو بیشتر فرو کرد تو بغل کوک)
لارا : اینو میگی؟
+آره !!
جین : لارا؟ چی نوشته؟
لارا : همونی که ته گفت . اگر میخوای خواهرت زنده بمونه بالا سرت رو نگاه کن !!
-من نمیفهمم این یعنی چی؟ ته که خواهر نداره . اصن قضیه این جسد چیه؟!(استرس)
یاه یاه یاه . 😈😂
بله بچه ها قضیه اینجوریاست . یه اتفاقایی میوفته و خب تو پارتای بعد معلوم میشه .
شرایطی کنم؟😐
خیلی فیک تهکوک کم حمایت میشه ها . اینجوری ادامه پیدا کنه و کامنت ها کم باشه دیگه ... تمومه دیگه 🤧🤏🏻😌
۱.۹k
۱۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.