«When he was your friend's brother»
«When he was your friend's brother»
«part_⁸»
ولی جذابه ها چی میگم بابا دیگه فکر نکردم و تصمیم گرفتم از منظره بیرون لذت ببرم و به هیچی فکر نکنم
2ساعت بعد
ات ویو
بلاخره رسیدیم جونگکوک منو دم خونه پیاده کرد و رفت منم رفتم داخل
ات: های من اومدم
م/ا: سلام دخترم
ات: امم مامان من امشب شام میرم با سوهو رستوران قراره بعد چند وقت ببینمش
م/ا: باشه دخترم برو
ات: میرم اتاقم
م/ا:برو
رفتم تو اتاقم ساعت 1 بود رفتم حموم گرفتم و اومدم یه لباس پوشیدم(اسلاید بعد) و رفتم جلو آینه موهامو خشک کردم و رفتم پایین
ات: مامان ناهار آمادس
م/ا: آره دخترم بیا
رفتم نشستم سر میز
ب/ا: خب ات
ات: هوم
ب/ا: خوب بود
ات: بله... خیلی خوب بود کلی بازی کردیم
ب/ا: خوبه
ات:(خنده)
جونگکوک ویو
وقتی ات و رسوندم رفتم خونه لیا رسیده بود رفتم بالا و رفتم حموم اومدم یه لباس راحت پوشیدم(اسلاید بعد) موهامو خشک کردم و رفتم پایین
جونگکوک: من کار دارم میرم بیرون
م/ج: برو پسرم
جونگکوک: بای
لیا: بای
از خونه زدم بیرون و رفتم دنبال تهیونگ و باهم رفتیم سمت....
برای تولد جونگکوک عشقم گذاشتمممم💜
ببخشید کمه
«part_⁸»
ولی جذابه ها چی میگم بابا دیگه فکر نکردم و تصمیم گرفتم از منظره بیرون لذت ببرم و به هیچی فکر نکنم
2ساعت بعد
ات ویو
بلاخره رسیدیم جونگکوک منو دم خونه پیاده کرد و رفت منم رفتم داخل
ات: های من اومدم
م/ا: سلام دخترم
ات: امم مامان من امشب شام میرم با سوهو رستوران قراره بعد چند وقت ببینمش
م/ا: باشه دخترم برو
ات: میرم اتاقم
م/ا:برو
رفتم تو اتاقم ساعت 1 بود رفتم حموم گرفتم و اومدم یه لباس پوشیدم(اسلاید بعد) و رفتم جلو آینه موهامو خشک کردم و رفتم پایین
ات: مامان ناهار آمادس
م/ا: آره دخترم بیا
رفتم نشستم سر میز
ب/ا: خب ات
ات: هوم
ب/ا: خوب بود
ات: بله... خیلی خوب بود کلی بازی کردیم
ب/ا: خوبه
ات:(خنده)
جونگکوک ویو
وقتی ات و رسوندم رفتم خونه لیا رسیده بود رفتم بالا و رفتم حموم اومدم یه لباس راحت پوشیدم(اسلاید بعد) موهامو خشک کردم و رفتم پایین
جونگکوک: من کار دارم میرم بیرون
م/ج: برو پسرم
جونگکوک: بای
لیا: بای
از خونه زدم بیرون و رفتم دنبال تهیونگ و باهم رفتیم سمت....
برای تولد جونگکوک عشقم گذاشتمممم💜
ببخشید کمه
۳۶.۶k
۱۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.