چشمان تو، دو ناشناس
چشمان تو، دو ناشناس
خوابیده زیر ردایی ناشناس
جنگی ای بسته...
که کسی را بر آن راهی نیست
و کسی چیزی از آن نمی فهمد
برخی می گویند
مردمی از خاطر رفته در آن ساکن اند
اجنه ها در آن زندگی می کنند
غول ها در آن خانه دارند
رازهای جنگل پوشیده بر همه
و کسی پروای گفتنش را ندارد
در ژرفای آن
گم شده در شب
گرگ های گرسنه
بر سر نیزه آن
تن مردی سفید...
خوابیده زیر ردایی ناشناس
جنگی ای بسته...
که کسی را بر آن راهی نیست
و کسی چیزی از آن نمی فهمد
برخی می گویند
مردمی از خاطر رفته در آن ساکن اند
اجنه ها در آن زندگی می کنند
غول ها در آن خانه دارند
رازهای جنگل پوشیده بر همه
و کسی پروای گفتنش را ندارد
در ژرفای آن
گم شده در شب
گرگ های گرسنه
بر سر نیزه آن
تن مردی سفید...
۲۷۱
۳۱ خرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.