فیک «مافیای پنهان» part 17

یعنی اون امشب مال من میشه ؟
ات ویو
یه میکاپ سبک کردم بعدش لباسمو‌ پوشیدم اون ست گردنبد و گوشواره ای که تهیونگ اولین باز بهم هدیه داد رو انداختم به یه کفش سفید پاشنه دار پوشیدم و منتظر بودم که تهیونگ بیاد دنبالم بریم
کال 📞
ته: عزیزم من پنج دقیقه دیگه دم درم
ات : باشه عزیزم من امادم
ته : میبینمت
ات ویو
تهیونگ دم دره پس رفتم پایین تا رسیدم دیدم تهیونگ جلو ماشین وایستاده
ته : بیبی خیلی خوشگتر شدی اگه کسی ازت خوشش بیاد چی ؟
ات : خب خوشش بیاد به هر حال من عاشق توعم
ته: دوست دارم
ات : منم دوست دارم سوار شیم ؟
ته : بشین بریم
پرش زمانی به نیم ساعت بعد
ته : رسیدیم عزیزم
ات : اومدم
ته: نخیر صبر کن خودم درو برات باز کنم
ات: مرسی بیبی
ته : دستمو نمیگیری ؟
ات: گرفتم
تهیونگ ویو
خیلی استرس دارم یعنی رد میکنه ؟ قبول میکنه؟ وای نمیدونم چجوری باید بهش بگم
دوست ته : خوش اومدین
ته : ممنون هیونگ
دوست ته : این خانم زیبا کین ؟
ذهن ات : وای نه این همون جمله ایه که کوک برای بار اول بهمون گفت حس خوبی ندارم اصلا ولی باید پیش تهیونگ بمونم اتفاقی نمیوفته
ته : ایشون دوست دخترم هستن


چون دیر شد سه تا پارت باهم براتون میزارم👀✨