خب بچه ها اینم فیک جدید اگر خوشتون اومد تو کامنتا بگین
پارت(۱)
سلام اسم من نیما است و من ۲۸ سالمه از بچگی همه بهم میگفتن عجیب غریب چون موها ،ابروهاو مژهایی سفید با چشم های بنفش داشتم قدم هم از بقیه ی هم سن سالای خودم اون موقع بلند تر بود دوستی نداشتم به جز بنجامین و ا/ت اونها تنها دوستام هستن بنجامین عاشقه کتاب و ا/ت عاشق بازی های کامپیوتری و گربش اما من عاشق خوابم خب بزارین قصه ی زندگی خودمو براتون تعریف کنم من در کشور عربستان و در شهر دبی به دنیا اومدم پدرم که لیاقت این کلمه رو نداره ایرانی بود و مادرم عربی تا۱۷سالگی توی دبی بودیم بعد از اون بخاطر اون (منظورش پدرشه)اومدیم ایران و الان ۱۱ ساله که ایرانیم من یک خواهر به اسم مارتا هم دارم اونم رنگ موهاش و مژهاش و ابروهاش مثل منه اما چشماش یک طیفی از آبی هستن اون تیک تاکر البته من به روش نمیارم که دوسش دارم و همش اذیتش میکنم پدر من یک سال بعد از اومدن ما به ایران مرد منم بخاطر اینکه بتونیم زندگی کنیم ۵تا شغل داشتم صبح ساعت۵ باید بیدار میشدم تا کار کنم راستی من یوتیوبر هم هستم اون موقع ها از ساعت۵ تا۶ صبح ویدیو میگرفتم بعد میرفتم دانشگاه اونجا معلم بودم چون تو عرب زودتر مدرک گرفته بودم بعدش برای دانشگاه خودم میرفتم بعدش میرفتم کافه شغل دومم صندوق داری بود بعدش میرفتم بازی سازی شغل سومم بود بعدشم میرفتم شرکت شغل چهارم و شغل پنجمم که همون یوتیوبری هستش شبا ساعت۱۲ میومد و خسته میرفتم میخوابیدم حالا که دیگه اونقدر کار نمیکنم دکترا میگن مغزم بخاطر اون موقعه ها خستگی گرفته و واسه همینه که اینقدر دوست دارم بخوابم شاید باورتون نشه اما اگر کسی کاری با من نداشته باشه میتونم سال ها بخوابم الان ۲۸سالمه و موفق ترین یوتیوبر دنیا هستم و دیگه نیازی ندارم برم سر کار تونستم خونمو از مامان و خواهرم جدا کنم و تنها زندگی کنم و خرج اون ها هم بدم خواهرم همش داره میرقصه و یجورایی از این کارش بدم میاد من ا/ت رو خیلی دوست دارم به عنوان رفیقم اوه ببخشید یکی داره در میزنه
(علامت نیما#علامت ا/ت +)
+سلاممممممم چطوری آقای خسته
#سلام خرسی تو چطوری
+تو هر روز قدت بلند تر میشه
#هه بیا بشین
نشستیم غذا خوردیم(بچه ها من یکم توضیح بدم این وسط نیما عاشقه پنگوئنه ا/ت عاشقه ببره بنجامینم عاشق سنجاب ا/ت یک گربه به اسم بلانکت داره که سیاه و فقط سر گوشاش و دمش سفید هستن اون خیلی گیمر خوبیه و توی کاراته دان۲ و عصاب نداره نمیتونه برقصه یا ظریف باشه باید با پسرا بگرده و با دخترا جور نیست چون اونا هی میخوان لاک بزنن و اینا خب اینم بگم که نیما عاشقههههههه بستنی و جونش=بستنی و فقط ا/ت حق داره از بستنیاش بخوره و حتی بنجامینم حق نداره)بعدش من رفتم بخوابم
#من میرم بخوابم
+اوک
رفتم خوابیدم وقتی بیدار شدم...
سلام اسم من نیما است و من ۲۸ سالمه از بچگی همه بهم میگفتن عجیب غریب چون موها ،ابروهاو مژهایی سفید با چشم های بنفش داشتم قدم هم از بقیه ی هم سن سالای خودم اون موقع بلند تر بود دوستی نداشتم به جز بنجامین و ا/ت اونها تنها دوستام هستن بنجامین عاشقه کتاب و ا/ت عاشق بازی های کامپیوتری و گربش اما من عاشق خوابم خب بزارین قصه ی زندگی خودمو براتون تعریف کنم من در کشور عربستان و در شهر دبی به دنیا اومدم پدرم که لیاقت این کلمه رو نداره ایرانی بود و مادرم عربی تا۱۷سالگی توی دبی بودیم بعد از اون بخاطر اون (منظورش پدرشه)اومدیم ایران و الان ۱۱ ساله که ایرانیم من یک خواهر به اسم مارتا هم دارم اونم رنگ موهاش و مژهاش و ابروهاش مثل منه اما چشماش یک طیفی از آبی هستن اون تیک تاکر البته من به روش نمیارم که دوسش دارم و همش اذیتش میکنم پدر من یک سال بعد از اومدن ما به ایران مرد منم بخاطر اینکه بتونیم زندگی کنیم ۵تا شغل داشتم صبح ساعت۵ باید بیدار میشدم تا کار کنم راستی من یوتیوبر هم هستم اون موقع ها از ساعت۵ تا۶ صبح ویدیو میگرفتم بعد میرفتم دانشگاه اونجا معلم بودم چون تو عرب زودتر مدرک گرفته بودم بعدش برای دانشگاه خودم میرفتم بعدش میرفتم کافه شغل دومم صندوق داری بود بعدش میرفتم بازی سازی شغل سومم بود بعدشم میرفتم شرکت شغل چهارم و شغل پنجمم که همون یوتیوبری هستش شبا ساعت۱۲ میومد و خسته میرفتم میخوابیدم حالا که دیگه اونقدر کار نمیکنم دکترا میگن مغزم بخاطر اون موقعه ها خستگی گرفته و واسه همینه که اینقدر دوست دارم بخوابم شاید باورتون نشه اما اگر کسی کاری با من نداشته باشه میتونم سال ها بخوابم الان ۲۸سالمه و موفق ترین یوتیوبر دنیا هستم و دیگه نیازی ندارم برم سر کار تونستم خونمو از مامان و خواهرم جدا کنم و تنها زندگی کنم و خرج اون ها هم بدم خواهرم همش داره میرقصه و یجورایی از این کارش بدم میاد من ا/ت رو خیلی دوست دارم به عنوان رفیقم اوه ببخشید یکی داره در میزنه
(علامت نیما#علامت ا/ت +)
+سلاممممممم چطوری آقای خسته
#سلام خرسی تو چطوری
+تو هر روز قدت بلند تر میشه
#هه بیا بشین
نشستیم غذا خوردیم(بچه ها من یکم توضیح بدم این وسط نیما عاشقه پنگوئنه ا/ت عاشقه ببره بنجامینم عاشق سنجاب ا/ت یک گربه به اسم بلانکت داره که سیاه و فقط سر گوشاش و دمش سفید هستن اون خیلی گیمر خوبیه و توی کاراته دان۲ و عصاب نداره نمیتونه برقصه یا ظریف باشه باید با پسرا بگرده و با دخترا جور نیست چون اونا هی میخوان لاک بزنن و اینا خب اینم بگم که نیما عاشقههههههه بستنی و جونش=بستنی و فقط ا/ت حق داره از بستنیاش بخوره و حتی بنجامینم حق نداره)بعدش من رفتم بخوابم
#من میرم بخوابم
+اوک
رفتم خوابیدم وقتی بیدار شدم...
۷.۸k
۲۱ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.