Ma veine : شاهرَگ من
Ma veine : شاهرَگمن
بادردی شدیدی چشامو باز کردم دیدم رو صندلی بسته شدم برهان هم پشتم بسته شد
برهان:حالت خوبه مائده؟
مائده:کجایم برهان
برهان:نمدونم چشامو باز کردم دیدم اینجایم
مائده:از شکمم خون میاد باید سریع جلوی خونریزی رو بگیرم
برهان:صبر کن بیبینم میتونم کاری کنم
برهان هرکاری کرد نتونست منم از زیرشکمم خون میومد و درد داشتم و البته خطری بود برای بچه توشکمم
مائده: کسی اینجا نیستتت کمککککککککککک(باداد)
برهان:فایده ای نداره اینجا کسی نیست
مائده: دیگ نمتونم اخخ
(برهان)
مائده از خونریزی شدید بیهوش شد داشتم دادبیداد میکردم ک یک مرد امد مائده رو بغل کرد و بردنش
برهان:کجا میبریمش دست بهش نزنن نبرمش
چند ساعت گذشته بود ولی خبری از مائده نبود یکی صدام میزد صداش اشنا بود
ایلیا:برهان جونم برهانم
برهان:نگین توییی؟
نگین:اره عشقم منم
دیدم از تاریکی درامد و به سمتم امد نزدیکم شد و دستشو رو شانه ام گذاشت
برهان:دستتو وردار
نگین:برهان؟تو همونی بودی ک میگفتی دست هام بهت ارامش میده بعد میگی دستتو وردار
برهان:مائده منو کجا بردین؟
نگین:نگرانشی؟دوسش داری؟
برهان:مائده منو کجا بردینننننننن(باداد)
نگین:رفتن زخمشو پانسمان کنن و منو تو یکم خلوت کنیم
همنجوری دکمه هایی لباس برهان باز میکنه
برهان:خفه شو ه*ر*زه چرا اینکارو میکنی
نگین:چون عاشقتم راستشو میگم،من شمارو اینجا نیاوردم منم مثل شما قربانیم
برهان:پس کی اورده
نگین:اون دوربین میبینی یکی اون پشت نشسته و داره شمارو نگاه میکنه اون شمارو اورده
برهان:کصخل
نگین خنده هایی بلندی میکنه
نگین:همه ما تو این بازی قربانیم فقط یک نفر زنده میره بیرون
برهان:درست صحبت کن بفهمم
نگین:ما تو بازی مرگ زندگی امدیم ما گذشته هایی داشتیم ک باید فاش بشه من تو مائده سپیده ثریا همه ما گذشته هامون تاریکه ولی اینجا باید همه رازهامون فاش بشه باید باید باید باید خوش بگذورنیم(دوباره خنده هایی رو مخ میکنه)
برهان: بلایی سر مائده بیاد تیک تیکتون میکنم
نگین: ترو تیکه تیکه نکنن نمخواد تو اونارو تیک تیکه کنی
غلط املایی داشت ببخشید
بادردی شدیدی چشامو باز کردم دیدم رو صندلی بسته شدم برهان هم پشتم بسته شد
برهان:حالت خوبه مائده؟
مائده:کجایم برهان
برهان:نمدونم چشامو باز کردم دیدم اینجایم
مائده:از شکمم خون میاد باید سریع جلوی خونریزی رو بگیرم
برهان:صبر کن بیبینم میتونم کاری کنم
برهان هرکاری کرد نتونست منم از زیرشکمم خون میومد و درد داشتم و البته خطری بود برای بچه توشکمم
مائده: کسی اینجا نیستتت کمککککککککککک(باداد)
برهان:فایده ای نداره اینجا کسی نیست
مائده: دیگ نمتونم اخخ
(برهان)
مائده از خونریزی شدید بیهوش شد داشتم دادبیداد میکردم ک یک مرد امد مائده رو بغل کرد و بردنش
برهان:کجا میبریمش دست بهش نزنن نبرمش
چند ساعت گذشته بود ولی خبری از مائده نبود یکی صدام میزد صداش اشنا بود
ایلیا:برهان جونم برهانم
برهان:نگین توییی؟
نگین:اره عشقم منم
دیدم از تاریکی درامد و به سمتم امد نزدیکم شد و دستشو رو شانه ام گذاشت
برهان:دستتو وردار
نگین:برهان؟تو همونی بودی ک میگفتی دست هام بهت ارامش میده بعد میگی دستتو وردار
برهان:مائده منو کجا بردین؟
نگین:نگرانشی؟دوسش داری؟
برهان:مائده منو کجا بردینننننننن(باداد)
نگین:رفتن زخمشو پانسمان کنن و منو تو یکم خلوت کنیم
همنجوری دکمه هایی لباس برهان باز میکنه
برهان:خفه شو ه*ر*زه چرا اینکارو میکنی
نگین:چون عاشقتم راستشو میگم،من شمارو اینجا نیاوردم منم مثل شما قربانیم
برهان:پس کی اورده
نگین:اون دوربین میبینی یکی اون پشت نشسته و داره شمارو نگاه میکنه اون شمارو اورده
برهان:کصخل
نگین خنده هایی بلندی میکنه
نگین:همه ما تو این بازی قربانیم فقط یک نفر زنده میره بیرون
برهان:درست صحبت کن بفهمم
نگین:ما تو بازی مرگ زندگی امدیم ما گذشته هایی داشتیم ک باید فاش بشه من تو مائده سپیده ثریا همه ما گذشته هامون تاریکه ولی اینجا باید همه رازهامون فاش بشه باید باید باید باید خوش بگذورنیم(دوباره خنده هایی رو مخ میکنه)
برهان: بلایی سر مائده بیاد تیک تیکتون میکنم
نگین: ترو تیکه تیکه نکنن نمخواد تو اونارو تیک تیکه کنی
غلط املایی داشت ببخشید
۸.۵k
۱۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.