داریا گفت:《 پیگاسوف،می دانید چیست؟ بغض و کینه شما نسبت به
داریا گفت:《 پیگاسوف،میدانید چیست؟ بغض و کینه شما نسبت به زنها بیعلت نیست!حتماً یکی از آنها شما را....
پیگاسوف حرف او را برید میخواهید بگویید مرا آزرده است؟》
داریا اندکی خجل شد ازدواجی که موجب بدبختی شده بود به یاد آورد....فقط سرش را تکان داد.
《راستش را بخواهید فقط یک زن مرا آزرده است ؛ گرچه خیلی خوش قلب بود خیلی مهربان..》
این زن که بود؟ ،
پیگاسوف صدایش را اندکی پایین آورد و گفت:《 مادرم !》
مادرتان ؟چه کار کرده که شما را آزرده است؟
مرا به دنیا آورده..
پیگاسوف حرف او را برید میخواهید بگویید مرا آزرده است؟》
داریا اندکی خجل شد ازدواجی که موجب بدبختی شده بود به یاد آورد....فقط سرش را تکان داد.
《راستش را بخواهید فقط یک زن مرا آزرده است ؛ گرچه خیلی خوش قلب بود خیلی مهربان..》
این زن که بود؟ ،
پیگاسوف صدایش را اندکی پایین آورد و گفت:《 مادرم !》
مادرتان ؟چه کار کرده که شما را آزرده است؟
مرا به دنیا آورده..
۴.۶k
۱۱ تیر ۱۴۰۳