6
ویو کوک رومو برگردوندم دیدم که زنعموم و مامانم دارن میان سمتم(خلاصه میدونین چیمیگن دیگه حوصله ندارم)
نشستیم رو صندلی درحال حرف زدن بودیم که ات بلند شد و امود سمت منو بهم سلام کرد و همو بغل کردیم
از دید ات
کم کم چشمام باز شد و دیدم که هنوز شبه پس چرا بیدار شدم نکنه جام راحت نبود ؟از جام بلند شدم وسایلم رو برداشتم و رفتم سمت اتاقم که چشمم خورد به مامان و زنعمو رفتم سمتشون که فهمیدک کوک اونجاست هرچی دستم بود افتاد و سریع رفتم بغلش کردم
بغلش خیلیی حس خوبی میداد
شرط پارت بعدی
5لایک
5 کامنت
نشستیم رو صندلی درحال حرف زدن بودیم که ات بلند شد و امود سمت منو بهم سلام کرد و همو بغل کردیم
از دید ات
کم کم چشمام باز شد و دیدم که هنوز شبه پس چرا بیدار شدم نکنه جام راحت نبود ؟از جام بلند شدم وسایلم رو برداشتم و رفتم سمت اتاقم که چشمم خورد به مامان و زنعمو رفتم سمتشون که فهمیدک کوک اونجاست هرچی دستم بود افتاد و سریع رفتم بغلش کردم
بغلش خیلیی حس خوبی میداد
شرط پارت بعدی
5لایک
5 کامنت
۳.۱k
۱۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.