مروارید آبی ۷
مکالمه بین شوو والت:
سلام شو چه خبر خیلی وقته ندیدمت
شوسر تکون داد و حرف والت رو تایید کرد
والت گفت:
پس باشگاه شما هم به این مسابقات دعوت شده درسته
شو دوباره برای تایید حرف والت سرش رو تکون داد
شو خندهای کرد
والت گیج شد و به شو گفت: ببینم به چی میخندی
شو سرشو تکون داد و گفت: هیچی فقط یادم این افتاد که تو میگفتی
یه صدایی از سمت دریا میشنویا خیلی دریا رو دوست داری خاطرات بچگیمو زنده کرد
والت به خاطر حرفشو عصبانی شد و گفت:
من دروغ نگفتم تو سندر حرف منو باور نکردین
مطمئنم که من میتونم دوباره اونو ببینم
شو گفت: انگار به خاطر اینکه دوباره اومدی دریا خیلی خوشحالی.
از زبان نویسنده
شوالت در حال صحبت با هم بودند
که رانتارو مثل چی پرید وسط حرفشون
رانتارو :سلام شو خیلی وقته ندیدمت
همین که شو و رانتارو اومدن با همدیگه صحبت و احوالپرسی کنم
کریستینا فریاد زد:
بچهها زود باشین سوار اتوبوس شین باید زودتر بریم!
رانتارو عصبانی شد و گفت: لااقل میزاشتی به هم سلام کنیم بعد!
و بعدش گفت: بگذریم حالا مهم نیست
شو تو مسابقه سنگ تموم بزار!
شو لبخند زد و گفت:خیله خب شما هم کم نزارین
سلام شو چه خبر خیلی وقته ندیدمت
شوسر تکون داد و حرف والت رو تایید کرد
والت گفت:
پس باشگاه شما هم به این مسابقات دعوت شده درسته
شو دوباره برای تایید حرف والت سرش رو تکون داد
شو خندهای کرد
والت گیج شد و به شو گفت: ببینم به چی میخندی
شو سرشو تکون داد و گفت: هیچی فقط یادم این افتاد که تو میگفتی
یه صدایی از سمت دریا میشنویا خیلی دریا رو دوست داری خاطرات بچگیمو زنده کرد
والت به خاطر حرفشو عصبانی شد و گفت:
من دروغ نگفتم تو سندر حرف منو باور نکردین
مطمئنم که من میتونم دوباره اونو ببینم
شو گفت: انگار به خاطر اینکه دوباره اومدی دریا خیلی خوشحالی.
از زبان نویسنده
شوالت در حال صحبت با هم بودند
که رانتارو مثل چی پرید وسط حرفشون
رانتارو :سلام شو خیلی وقته ندیدمت
همین که شو و رانتارو اومدن با همدیگه صحبت و احوالپرسی کنم
کریستینا فریاد زد:
بچهها زود باشین سوار اتوبوس شین باید زودتر بریم!
رانتارو عصبانی شد و گفت: لااقل میزاشتی به هم سلام کنیم بعد!
و بعدش گفت: بگذریم حالا مهم نیست
شو تو مسابقه سنگ تموم بزار!
شو لبخند زد و گفت:خیله خب شما هم کم نزارین
۱.۹k
۱۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.