•مستر جئون • part ۲۵
ویو ماریا :
صبح پاشدم رفتم پیش از.ت که دیدم کوک روی مبل کنارش خوابیده خیلی خوشحال بودم چون دکترش گفته بود یه ۱یا ۲ساعت دیگه بهوش میاد
داشتم خوراکی هایی که براش خریده بودم رو میزاشتم توی یخچال
_ماریا کی اومدی
/اوه بیدار شدی ؟ببخش ،همین الان اومدم توی راه دکتر ا.ت اومد پیشم گفت یه دوساعت دیگه بهوش میاد ا.ت
_دیشبم بهم گفت امروز بهوش میاد (لبخند )
/راستی کوک یکی به اسم پارک جیمین جلوی در منتظرته
_
کوک ویو :
رفتم بیرون جلوی در اتاق وایستاده بود
÷(بغلش کرد )چطوری آقای جئون (خنده ) از تهیونگ باید بشنوم ا.ت اینجا بستریه ؟
_هیونگ سرم خیلی شلوغ بود ببخش
÷حالش چطوره ؟خودت خوبی ؟
_آره حال اون خوبه ،منم بدک نیستم
داشتیم حرف میزدیم ته اومد
؛عه اومدی جیمین (بغلش کرد )
÷هوم آره گفتم بیام ببینم چخبر شده
؛خوب کردی
/بچه ها ...ا.ت بهوش اومد
_چی !
زود رفتم توی اتاق دیدم تکون میخوره چشماش رو بزور باز نگه میداشت .
_ا.ت ...زندگیم خوبی ..جیمین بگو دکترش بیاد
÷اوکی
حمایت بیب 💜
صبح پاشدم رفتم پیش از.ت که دیدم کوک روی مبل کنارش خوابیده خیلی خوشحال بودم چون دکترش گفته بود یه ۱یا ۲ساعت دیگه بهوش میاد
داشتم خوراکی هایی که براش خریده بودم رو میزاشتم توی یخچال
_ماریا کی اومدی
/اوه بیدار شدی ؟ببخش ،همین الان اومدم توی راه دکتر ا.ت اومد پیشم گفت یه دوساعت دیگه بهوش میاد ا.ت
_دیشبم بهم گفت امروز بهوش میاد (لبخند )
/راستی کوک یکی به اسم پارک جیمین جلوی در منتظرته
_
کوک ویو :
رفتم بیرون جلوی در اتاق وایستاده بود
÷(بغلش کرد )چطوری آقای جئون (خنده ) از تهیونگ باید بشنوم ا.ت اینجا بستریه ؟
_هیونگ سرم خیلی شلوغ بود ببخش
÷حالش چطوره ؟خودت خوبی ؟
_آره حال اون خوبه ،منم بدک نیستم
داشتیم حرف میزدیم ته اومد
؛عه اومدی جیمین (بغلش کرد )
÷هوم آره گفتم بیام ببینم چخبر شده
؛خوب کردی
/بچه ها ...ا.ت بهوش اومد
_چی !
زود رفتم توی اتاق دیدم تکون میخوره چشماش رو بزور باز نگه میداشت .
_ا.ت ...زندگیم خوبی ..جیمین بگو دکترش بیاد
÷اوکی
حمایت بیب 💜
۱۰.۱k
۱۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.