p3
p3
و رفت پایین
وقتی رفت پایین
مادر بزرگ: سلام عروس خانوم تو به عروس من شدن لایق هستی
ات: من عروس شما نیستم و نخواهم شد و منو هم عروس خانوم صدا نکنید من یک اسم دارم و دوست ندارم کسی منو عروس خانوم صدا کنه
مادر بزرگ: زبونت خیلی درازه باید ببرم زبونتو
ات: اول زبون خودتون رو ببرید بعد مال منو
کوک: عه بسه دیگه تمومش کنید اه
ا.ت و کوک رفتن بالا
ا.ت گفت که من میخوام برم کلاسم
کوک گفت نه نمیشه
ات: چرا من مگه اینجا اسیر شماهستم
کوک: اره دیگه توماله منی
ات: من هیچ وقت مال تو نمیشم و نخواهم شد فهمیدی یانه
کوک توخیلی زمانه ماله منی
ات: بس کن من مال تونیستم
کوک؛: از پشت با گلدان شیشه ای به سرش زد و ات بیهوش شد دباره که بیدار شدم دیدم که کوک رو ی سرم وایساده به من نگاه میکه
ات: چرا بهم اون طوری نگاه میکنی
کوک چون عصبانیم کردی.....
و رفت پایین
وقتی رفت پایین
مادر بزرگ: سلام عروس خانوم تو به عروس من شدن لایق هستی
ات: من عروس شما نیستم و نخواهم شد و منو هم عروس خانوم صدا نکنید من یک اسم دارم و دوست ندارم کسی منو عروس خانوم صدا کنه
مادر بزرگ: زبونت خیلی درازه باید ببرم زبونتو
ات: اول زبون خودتون رو ببرید بعد مال منو
کوک: عه بسه دیگه تمومش کنید اه
ا.ت و کوک رفتن بالا
ا.ت گفت که من میخوام برم کلاسم
کوک گفت نه نمیشه
ات: چرا من مگه اینجا اسیر شماهستم
کوک: اره دیگه توماله منی
ات: من هیچ وقت مال تو نمیشم و نخواهم شد فهمیدی یانه
کوک توخیلی زمانه ماله منی
ات: بس کن من مال تونیستم
کوک؛: از پشت با گلدان شیشه ای به سرش زد و ات بیهوش شد دباره که بیدار شدم دیدم که کوک رو ی سرم وایساده به من نگاه میکه
ات: چرا بهم اون طوری نگاه میکنی
کوک چون عصبانیم کردی.....
۲.۹k
۱۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.