من عاشق یک مافیا شدم( پارت۶)
من عاشق یک مافیا شدم( پارت۶)
در رو باز کردم و رفتم داخل اون مرده هم با من امد داخل و منو برد به یک اتاق به دور بر اتاق نگاهی انداخت و متوجه شد که اون مرده درو روش قفل کرده
* لعنت بهت جعون جونگ کوک (ببخشید)
& هی دختر مودب باش
جونگ کوک در حالی که داشت بند حوله تن پوشش رو سفت میکرد از حمام بیرون امد
* بگو درو باز کنن
& نه نه نمیشه مگه دوستتو سالم نمیخوای
* چرا
& پس یه شرطی داره
* خب میشنوم
& باید وارث های منو به دنیا بیاری جعون ا.ت
* هی ببند دهنتو من عمرا همچین کاری نمیکنم
& پس واسم چاره ای نمیزاری
جونگ کوک به سمت ا.ت رفتم و پرتش کرد روی تخت
& ما قبلا هم این کارو انجام دادیم چرا الان نمیخوای قول میدم بهت لذت بدم
* تو دیگه دوست پسر من نیستی جعون اینو توی مغزت فرو کن
جونگ کوک بند حوله رو باز کرد و درش آورد و اونو به یک سمت پرت کرد ا.ت چاقو رو در آورد و گرفتش به سمت جونگ کوک
* اگه نزدیکم بشی بهت قول میدم با همین چاقو میکشمت
جونگ کوک کمی بیشتر به ا.ت نزدیک شد
& فکر کردی من از مرگ میترسم جعون ا.ت تو جرعت این کارو نداری که منو بکشی و حتی اگه منو بکشی هم قرار نیست راحت زندگی کنی بهت قول میدم هر شب کابوسمو میبینی
در حین حرف زدن جونگ کوک با دستش چاقو رو گرفت و پرتش کرداونور و همونجوری به ا.ت نزدیک میشد کاملا بهش نزدیکش شده بود روش خیمه زد
* هی برو کنار
& امشب فقط در حر یک بوسه هست ولی شبی میرسه که کاملا ماله خودم میشی هرچند که الانم مال منی چون من باکره گی تو ازت گرفتم
در رو باز کردم و رفتم داخل اون مرده هم با من امد داخل و منو برد به یک اتاق به دور بر اتاق نگاهی انداخت و متوجه شد که اون مرده درو روش قفل کرده
* لعنت بهت جعون جونگ کوک (ببخشید)
& هی دختر مودب باش
جونگ کوک در حالی که داشت بند حوله تن پوشش رو سفت میکرد از حمام بیرون امد
* بگو درو باز کنن
& نه نه نمیشه مگه دوستتو سالم نمیخوای
* چرا
& پس یه شرطی داره
* خب میشنوم
& باید وارث های منو به دنیا بیاری جعون ا.ت
* هی ببند دهنتو من عمرا همچین کاری نمیکنم
& پس واسم چاره ای نمیزاری
جونگ کوک به سمت ا.ت رفتم و پرتش کرد روی تخت
& ما قبلا هم این کارو انجام دادیم چرا الان نمیخوای قول میدم بهت لذت بدم
* تو دیگه دوست پسر من نیستی جعون اینو توی مغزت فرو کن
جونگ کوک بند حوله رو باز کرد و درش آورد و اونو به یک سمت پرت کرد ا.ت چاقو رو در آورد و گرفتش به سمت جونگ کوک
* اگه نزدیکم بشی بهت قول میدم با همین چاقو میکشمت
جونگ کوک کمی بیشتر به ا.ت نزدیک شد
& فکر کردی من از مرگ میترسم جعون ا.ت تو جرعت این کارو نداری که منو بکشی و حتی اگه منو بکشی هم قرار نیست راحت زندگی کنی بهت قول میدم هر شب کابوسمو میبینی
در حین حرف زدن جونگ کوک با دستش چاقو رو گرفت و پرتش کرداونور و همونجوری به ا.ت نزدیک میشد کاملا بهش نزدیکش شده بود روش خیمه زد
* هی برو کنار
& امشب فقط در حر یک بوسه هست ولی شبی میرسه که کاملا ماله خودم میشی هرچند که الانم مال منی چون من باکره گی تو ازت گرفتم
۱۴۰.۸k
۰۳ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.