پارت۲ (برادر خوانده )
پسره:چرا خشکت زده تو اینجا چیکار میکنی با تعجب گفتم چی میگی این سوال منه پوزخند زدو گفت عا راست گفتی حالا بگو کی هستی -من منم اینجا خونمه پسره :دروغ میگی بلند داد زدمو گفتم تو یه دزدی الان به پلیس زنگ می زنم میگم یه خواننده اومده دزدی با حرص گفت چی میگی تو خواننده کیه با صدای زنگ دروازه به سمت ایفون خیز برداشتمو کلیدشو فشار دادم تا بازشه پسره اومد سمتمو گفت کیه -چیکار داری با حرص گوشه لبشو با دندونش گاز گرفتو گفت چرا جوابمو نمیدی خندیدمو گفتم به توچه الان می بینی کیه در خونه باز شد مامان سرحال داخل خونه شد مامان: سورا کجایی با دیدن منو پسره یه لحظه سرجاش ایستاد با تعجب به پسره زل زده بود وای نکنه فکرای بد بکنه چیکار کنم حالا بلند گفتم مامان این کیه
مامان با گریه به پسره نزدیک شدو گفت بالاخره اومدی پیشم با تعجب به رفتار مامان پسرت زل زدم یعنی چی این کیه پسره رو به مامانم گفت اره برگشتم تا ببینمت دلم برات تنگ شده یا خداع نکنه دوست پسر مامانه شعت دارم چی میگم مامان که دوست پسر به این جوونی نداره بلند گفتم مامان اینو میشناسی اینو گفتم که یهو پسره با تعجب به منو مامان زل زدو گفت مامان تو دختر داری چی شنیدم مامان یعنی این پسرشه وای چه فکرای بدی کردم راجب مامان خدایا منو ببخش مامان:اره دخترمه سورا . سورا اینم پسرم جونگ کوکه که هیچوقت چیزی راجبش بهت نگفتم این پسر واقعی منه دست به دهن به جونگ کوکو مامان زل زدمو گفتم واقعن تو پسر داشتی مامان خندیدو گفت اره قبل از اینکه تو بیای پیشم ازم گرفتنش ولی حالا برگشته پیشم
جونگ کوک با عصبانیت روبه مامان گفت:مامان این دختر دختر توئه تو که گفتی هیچوقت بعداز جدا شدن از بابام ازدواج نکردی پس این دختر کیه مامان :اشتباه فکر نکنی سورا دختر خونده ی منه جونگ کوک که عصبانیتش برطرف شده بود اروم گفت ببخشید مامان مامان لبخند مهربونی زدو گفت :اشکالی نداره پسرم آهی ارومی کشیدمو من هیچوقت مامان بابا نداشتم این مامان واقعی من نیست من اونارو از دست دادم ولی مامان منو پیش خودش بزرگ کرد ولی من هیچوقت نمیدونستم مامان پسر داره جونگ کوک: می تونم امشبو اینجا بمونم مامام:اره پسرم اینجا خونه توئه میتونی از این به بعد بیای همیشه پیشم بمونی جونگ کوک:نه مامان من خونه دارم ولی دوست دارم امشبو پیشت بمونم مامان :باشه پسرم هرجور دوست داری بشکن بلندی با انگشتام زدمو روبه جونگ کوک گفتم من تورو میشناسم تو جونگ کوک عضو بی تی اسی تو کمپانی بیگ هیت درسته ؟! جونگ کوک پوزخند زدو گفت که چی -هیچی
ازاین رفتارش ناراحت شدم من طرفدار بی تی اس بودم ولی این یارو رو درست نشناختم چون تازه می شناسمشون جونگ کوک:ببین نری همه جا جار بزنی منو دیدی و اینا با عصبانیت گفتم کی خواست بره بگه تورو دیده مثلن که چی اینو می گی مامان:اشکال نداره الی عزیزم ببینم غذا خوردی الی تو چی جونگ کوک جونگ کوک:نه نخوردم هنوز -منم نخوردم مامان:ولی من خوردم خوب چی میخورین واستون درست کنم بلند گفتم نودل جونگ کوک با تعجب بهم نگاه کردو گفت چرا داد میزنی کر شدم -می خوام داد بزنم چیکار داری جونگ کوک:برو بابا مامان بلند زد زیر خنده منو جونگ کوک با تعجب بهش نگاه کردیم مامان:از الان دارین دعوا می کنین -من کاریش ندارم تقصیر خودشه جونگ کوک:چی میگی تو هی پررو بازی در میاری و داد می زنی -نه که خودت خیلی ارومی اقای ریلکس جونگ کوک:او مواظب باش میدونی داری با کی داری دعوا میکنی -برو باوا مثلن می خوای کی باشی اگه تو دنیای بیرون و مجازی معروفی برای خودت معروفی نه برای من و بقیه جونگ کوک:ایششش چی میگی تو مامان بلند با حرص داد زدو گفت ساکت جرو بحث نکنید
مامان با گریه به پسره نزدیک شدو گفت بالاخره اومدی پیشم با تعجب به رفتار مامان پسرت زل زدم یعنی چی این کیه پسره رو به مامانم گفت اره برگشتم تا ببینمت دلم برات تنگ شده یا خداع نکنه دوست پسر مامانه شعت دارم چی میگم مامان که دوست پسر به این جوونی نداره بلند گفتم مامان اینو میشناسی اینو گفتم که یهو پسره با تعجب به منو مامان زل زدو گفت مامان تو دختر داری چی شنیدم مامان یعنی این پسرشه وای چه فکرای بدی کردم راجب مامان خدایا منو ببخش مامان:اره دخترمه سورا . سورا اینم پسرم جونگ کوکه که هیچوقت چیزی راجبش بهت نگفتم این پسر واقعی منه دست به دهن به جونگ کوکو مامان زل زدمو گفتم واقعن تو پسر داشتی مامان خندیدو گفت اره قبل از اینکه تو بیای پیشم ازم گرفتنش ولی حالا برگشته پیشم
جونگ کوک با عصبانیت روبه مامان گفت:مامان این دختر دختر توئه تو که گفتی هیچوقت بعداز جدا شدن از بابام ازدواج نکردی پس این دختر کیه مامان :اشتباه فکر نکنی سورا دختر خونده ی منه جونگ کوک که عصبانیتش برطرف شده بود اروم گفت ببخشید مامان مامان لبخند مهربونی زدو گفت :اشکالی نداره پسرم آهی ارومی کشیدمو من هیچوقت مامان بابا نداشتم این مامان واقعی من نیست من اونارو از دست دادم ولی مامان منو پیش خودش بزرگ کرد ولی من هیچوقت نمیدونستم مامان پسر داره جونگ کوک: می تونم امشبو اینجا بمونم مامام:اره پسرم اینجا خونه توئه میتونی از این به بعد بیای همیشه پیشم بمونی جونگ کوک:نه مامان من خونه دارم ولی دوست دارم امشبو پیشت بمونم مامان :باشه پسرم هرجور دوست داری بشکن بلندی با انگشتام زدمو روبه جونگ کوک گفتم من تورو میشناسم تو جونگ کوک عضو بی تی اسی تو کمپانی بیگ هیت درسته ؟! جونگ کوک پوزخند زدو گفت که چی -هیچی
ازاین رفتارش ناراحت شدم من طرفدار بی تی اس بودم ولی این یارو رو درست نشناختم چون تازه می شناسمشون جونگ کوک:ببین نری همه جا جار بزنی منو دیدی و اینا با عصبانیت گفتم کی خواست بره بگه تورو دیده مثلن که چی اینو می گی مامان:اشکال نداره الی عزیزم ببینم غذا خوردی الی تو چی جونگ کوک جونگ کوک:نه نخوردم هنوز -منم نخوردم مامان:ولی من خوردم خوب چی میخورین واستون درست کنم بلند گفتم نودل جونگ کوک با تعجب بهم نگاه کردو گفت چرا داد میزنی کر شدم -می خوام داد بزنم چیکار داری جونگ کوک:برو بابا مامان بلند زد زیر خنده منو جونگ کوک با تعجب بهش نگاه کردیم مامان:از الان دارین دعوا می کنین -من کاریش ندارم تقصیر خودشه جونگ کوک:چی میگی تو هی پررو بازی در میاری و داد می زنی -نه که خودت خیلی ارومی اقای ریلکس جونگ کوک:او مواظب باش میدونی داری با کی داری دعوا میکنی -برو باوا مثلن می خوای کی باشی اگه تو دنیای بیرون و مجازی معروفی برای خودت معروفی نه برای من و بقیه جونگ کوک:ایششش چی میگی تو مامان بلند با حرص داد زدو گفت ساکت جرو بحث نکنید
۱۶۴.۰k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.