پارت ۱۷ بیماردوست داشتنی
🖤ته :
ات:نزاشتم حرفش رو بزنه که قط کردم
اون عوضی همیشه حالمو خراب میکنه
بازم سرفم گرفت خونه توی سرفه هام بیشترو بیشتر میشد
پرش مکانی
دد:این تالار چطوره پسر
کوک:عالی سلیقتون خوبه ها
دد:خودم میدونم(باخنده)
کوک:من تا شما کارارو کنید یه زنگ بزنم ات ببینم چکار میکنه
دد:باشه پسرم
پرش مکانی
ات:داشتم بقیه نودلم رو میخوردم که دیدم کوک داره زنگ میزنه جواب دادم
کوک:سلام بیب
ات :سلام خوبی
کوک:خوبم عشقم گلوت بهتر شد
ات:آره عزیزم چکار کردیم
کوک:یه تالار بابات انتخواب کرد اصن اوفففف
ات:خودم فهمیدم چون سلیقه ی بابام خیلی خوبه
کوک:بله که خوبه
ات:کی میآید
کوک:تایکی دوساعت دیگه میایم
ات:باشه
قط کردم حالم یهو بد شد
رفتم یه قرص خوردم دراز کشیدم رومبل که نفهمیدم کی خوابم برد
پرش زمانی ۲ساعت بعد
از زبان جونکوک
خسته و کوفته با بابای ات رفتیم خونه با کلید درو باز کردیم رفتیم تو. که دیدم ات رو ی مبل خوابیده بغلش کردم بردمش توی روی تخت گزاشتمش خودمم بغلش خوابیدم چون دیر وقت بود
پرش زمانی صبح
از زبان ات
صبح که از خواب بیدار شدم .........🖤
ات:نزاشتم حرفش رو بزنه که قط کردم
اون عوضی همیشه حالمو خراب میکنه
بازم سرفم گرفت خونه توی سرفه هام بیشترو بیشتر میشد
پرش مکانی
دد:این تالار چطوره پسر
کوک:عالی سلیقتون خوبه ها
دد:خودم میدونم(باخنده)
کوک:من تا شما کارارو کنید یه زنگ بزنم ات ببینم چکار میکنه
دد:باشه پسرم
پرش مکانی
ات:داشتم بقیه نودلم رو میخوردم که دیدم کوک داره زنگ میزنه جواب دادم
کوک:سلام بیب
ات :سلام خوبی
کوک:خوبم عشقم گلوت بهتر شد
ات:آره عزیزم چکار کردیم
کوک:یه تالار بابات انتخواب کرد اصن اوفففف
ات:خودم فهمیدم چون سلیقه ی بابام خیلی خوبه
کوک:بله که خوبه
ات:کی میآید
کوک:تایکی دوساعت دیگه میایم
ات:باشه
قط کردم حالم یهو بد شد
رفتم یه قرص خوردم دراز کشیدم رومبل که نفهمیدم کی خوابم برد
پرش زمانی ۲ساعت بعد
از زبان جونکوک
خسته و کوفته با بابای ات رفتیم خونه با کلید درو باز کردیم رفتیم تو. که دیدم ات رو ی مبل خوابیده بغلش کردم بردمش توی روی تخت گزاشتمش خودمم بغلش خوابیدم چون دیر وقت بود
پرش زمانی صبح
از زبان ات
صبح که از خواب بیدار شدم .........🖤
۱۱.۵k
۰۵ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.