رازی زندگی در محله فقیرنشین
من در محله سجاد شهر مشهد کودکی ام را سپری کردم همیشه حتی در فقیرترین دوران هم محله فقیر نشین زندگی نکردم تا اینکه زن گرفتم و میخواستم با یک حقوق معلمی زناشویی کنم زنم احساس بدبختی میکرد تمام ساکنین محله فقیر نشین احساس بدبختی میکردند اما من احساس خوشبختی میکردم زنم میگفت برو تابستان ها عملگی کن !!! فکرش را بکن حقوق معلم آن زمان به پول امروز سی میلیون میشد اما زنم راضی نبود بعد گفت برو پادوی باجناق هایت شو !!! خلاصه هر روز داستانی میساخت و من غرق در احساس خوشبختی بودم اولش فکر میکردم به خاطر تاهل است که احساس خوشبختی میکنم بعد که زنم هر روز یک چیزی بارم میکرد فهمیدم به خاطر خود فقر است که احساس خوشبختی میکنم فقر وقتی با قناعت همراه میشود از هر مخدری لذت بخش تر است بعد ثانیه شماری میکردم این زن از زندگی ام برود بیرون تا این قناعت را بیشتر درک کنم
۱۹۶
۰۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.