مافیا.عشق
مافیا.عشق
#P1
ویو ات
اه بعد یه روز خسته کننده دیگه تو دانشگاه دارم میرم خونه فقط یه اهنگ میتونه حالمو خوب کنه
بورا: گایز منم نویسنده😁 خب ولش ....ات ایرپاد گذاشت توی گوشش همینطور که داشت میرفت....
ات: جیغغغغغغغغغغ.....سیاهی
*چند ساعت بعد*
ات: هومــ....(چشماشو باز کرد) اینجا کجاس من چرا اینجام😟.....
تق تق (صدای در)
اجوما: بیدار شدین
ات: اینجا چخبره من چرا اینجام?
اجوما: اربــ....
بورا : یهو یکی اومد داخل که حرف اجوما قطع شد
همون ادمه: آ بهوش اومدی،اجوما میتونی بری
اجوما: چشم ارباب (یه تعظیم کرد و رفت)
ات: شما?
همون ادمه: من تهیونگم و شما?
ات: به شما مربوطه?🤨
تهیونگ : اسم چیه(بلند)
ات:ا..ات
تهیونگ: زیبا...
ات: من اینجا چیکار میکنم؟اینجا کجاس؟
تهیونگ: عا بابات نگفته بهت?
ات:چیو بگن?
تهیونگ:(نزدیک صورت ات شد)بیچاره ،مامان بابات تورو فروختن به من (نیشخند)
ات:هع شوخی جالبیه
تهیونگ: یه چیزی میگم تا عمر داری یادت باشه ، من با هیچکس شوخی نمیکنم (رفت )
ات: (بغض) یعنی چی..چرا...امکان نداره...هققق😭
.
.
.
.
تق تق
ات: هق....بیا
اجوما: دخترم خوبی?اب میخوای مادر?
ات: ممنون نمیخوام( اشکاشو پاک کرد)
اجوما: باشه..ارباب گفت بهت کارا رو بگم
۱ فردا ساعت۷ بیا اشپز خونه تا صبحانه درست کنیم و بقیه کارا
۲لباسته
۳پاهات لخت نباشه یچزی بپوش زیر لباس
.....
شرط
۲دونه لایک
۱ دونه کامنت
#P1
ویو ات
اه بعد یه روز خسته کننده دیگه تو دانشگاه دارم میرم خونه فقط یه اهنگ میتونه حالمو خوب کنه
بورا: گایز منم نویسنده😁 خب ولش ....ات ایرپاد گذاشت توی گوشش همینطور که داشت میرفت....
ات: جیغغغغغغغغغغ.....سیاهی
*چند ساعت بعد*
ات: هومــ....(چشماشو باز کرد) اینجا کجاس من چرا اینجام😟.....
تق تق (صدای در)
اجوما: بیدار شدین
ات: اینجا چخبره من چرا اینجام?
اجوما: اربــ....
بورا : یهو یکی اومد داخل که حرف اجوما قطع شد
همون ادمه: آ بهوش اومدی،اجوما میتونی بری
اجوما: چشم ارباب (یه تعظیم کرد و رفت)
ات: شما?
همون ادمه: من تهیونگم و شما?
ات: به شما مربوطه?🤨
تهیونگ : اسم چیه(بلند)
ات:ا..ات
تهیونگ: زیبا...
ات: من اینجا چیکار میکنم؟اینجا کجاس؟
تهیونگ: عا بابات نگفته بهت?
ات:چیو بگن?
تهیونگ:(نزدیک صورت ات شد)بیچاره ،مامان بابات تورو فروختن به من (نیشخند)
ات:هع شوخی جالبیه
تهیونگ: یه چیزی میگم تا عمر داری یادت باشه ، من با هیچکس شوخی نمیکنم (رفت )
ات: (بغض) یعنی چی..چرا...امکان نداره...هققق😭
.
.
.
.
تق تق
ات: هق....بیا
اجوما: دخترم خوبی?اب میخوای مادر?
ات: ممنون نمیخوام( اشکاشو پاک کرد)
اجوما: باشه..ارباب گفت بهت کارا رو بگم
۱ فردا ساعت۷ بیا اشپز خونه تا صبحانه درست کنیم و بقیه کارا
۲لباسته
۳پاهات لخت نباشه یچزی بپوش زیر لباس
.....
شرط
۲دونه لایک
۱ دونه کامنت
۳۵۹
۲۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.