دکتر مافیا پارت ۱۶
اول از همه میخوام از همه ی شما ها تشکر کنم من وقتی وارد ویسگون شدم فکر نمیکردم اینقدر ازم حمایت کنید و ۷۸ تایمون کنید
واقعا ازتون ممنونم بابت حمایت هاتون🥺♥️♥️♥️♥️♥️
___________
*پرش زمانی به فردا*
ا/ت ویو
امروز ساعت ۷ بیدار شدم و رفتم دستشویی کار های لازمه رو کردم و اومدم پایین فقط کوک بیدار بود
ا/ت:سلام
کوک: سلاممم
کوک برگشت که دیدم دوباره دستش شیرموزه
ا/ت: بازم شیرموز مطمعن باش یه روزی همه ی شیرموز هاتو دور میریزم
کوک: دست به شیرموزام بزنی شیرموزت میکنم
آنا: سلامممم من اومدمم
کوک: انااااا*میپره بغلش آنا هم متقابل بغلش میکنه*
ا/ت : انا یه لطفی در حق من و کوک و تهیونگ میکنی؟
آنا : چه لطفی؟
ا/ت: کاری کن کع دیگه کوک اینقدر شیرموز نخورههههه
کوک: ا/تتتتت فقط فرار کن
ا/ت : بشین تا فرار کنم
*کوک هم اومد و گرفتش که تهیونگ اومد*
تهیونگ: چخبرتونههههه سرم رفت *که یدفعه دید کوک دست ا/ت رو گرفته و حسابی عصبانی شد *
کوک : برای شادی روحم صلوات بفرستید الفرارررررررررررر (وات د جرر😂😐)
آنا و ا/ت هم هیچکاری به جز تماشا کردن و خندیدن نمیکردن آخرسر هم تهیونگ کوک رو میگیره میزنه
تهیونگ: من بهت چی گفتم ها تهیونگ نیستم اگه نکشمت
کوک: هیونگ غلط کردم شکر اضافی خوردم
آنا: بسهههههه تهیونگ ولش کن اوپامو کشتی
تهیونگ:اوپا؟
کوک: اوپاشم دیگه😁
تهیونگ: ایندفعه میگذرم ولی دفعه بعد
کوک : باشه باشه حواسم هست
وایی اینا خیلی سمن(ا/ت داره میگه) داشتم به این بامزه بازی هاشون میخندیدم که گوشیم زنگ خورد ناشناس بود جواب دادم
ا/ت : بله بفرمایید؟
..... : ببخشید دکتر جانگ ا/ت؟
ا/ت : بله
.... : ببخشید من مکس هستم چند روزی هست که میام معطب و خونه ی شما ، شما نیستید میخواستم وضعیت دخترم رو بدونم
ا/ت: اها بله الان میام لطفا واسم یه آدرس بفرستید
مکس : باشه الان میفرستم ممنون
*پایان مکالمه*
تهیونگ : کی بود
ا/ت : یکی از بیمار هام بود
تهیونگ: کی
ا/ت : مکس باید برم
تهیونگ: باشه
رفتم بالا و لباس هام رو عوض کردم و رفتم خونه ی مکس
ا/ت: سلام
مکس : سلام ممنون که اومدید
ا/ت: کاری نکردم وظیفه ام بود من از شما ممنونم که صبر کردید ببخشید دخترتون کجاست
مکس : بالا اتاق دوم
ا/ت: ممنون
رفتم بالا وایی اتاقش چه کیوته
ا/ت: سلام یونا
یونا: خاله ا/تتت*میره بغلش*
دلم خیلی واست تنگ شده بود
ا/ت: منم خوب بیا ببینم وضعیت زخمت چطوره
یونا : باشه *لباسش رو در میاره*
(یونا خونه ی قبلیشون آتیش سوزی شد و بدن یونا سوخت )
ا/ت: خیلی خوبه به جز اون زخم همه ی زخم هات خوب شدن
یونا: یعنی اون زخم واسه همیشه میمونه(بغض)
ا/ت: احتمالا ولی کمرنگ میشه به خاطر اون عمق سوختنش(ناراحت)
یونا: باشه ممنون (بغض)
ا/ت: بغض نکن دیگه خودت میدونی احساساتم چطوریه؟ ببین این زخمت اینقدر کمرنگ میشه که شاید معلوم نشه دیگه نگران جاش نباش از اولین بار زخمت خیلی کمرنگ شده
یونا:*لبخند* باشه ممنونم
ا/ت: خوب کاری نداری ؟
یونا: نه ممنونم بابت همه چی
ا/ت: خواهش و دیگه بای بای*با دستش قلب درست میکنه*
یونا: باییی*اونم با دستش قلب درست میکنه*
رفتم پایین که مکس اومد
مکس: خوب چطوره
ا/ت: عالی کل زخم هاش خوب شدن به جز اون زخم ولی کمرنگ تر شده
مکس: ممنونم چقدر میشه
ا/ت: باع من که کاری نکردم پس لازم نیست و راستش من باید برم یکمی کار دارم بعد راستی اگه خواستید دوباره بیام بهم زنگ بزنید من هم خونه ام رو عوض کردم و هم فعلا یک بیمار با وضع وخیم دارم
مکس : باشه حتما بازم ممنون
راستی کسی رو پیدا کردی؟
ا/ت : مکسسس
مکس : هروقت من اومدم پیشت گفتی کسی نداری اگه پیدا نکنی خودم استین بالا میزنما
__________
اسلاید ۲ لباس ا/ت
واقعا ازتون ممنونم بابت حمایت هاتون🥺♥️♥️♥️♥️♥️
___________
*پرش زمانی به فردا*
ا/ت ویو
امروز ساعت ۷ بیدار شدم و رفتم دستشویی کار های لازمه رو کردم و اومدم پایین فقط کوک بیدار بود
ا/ت:سلام
کوک: سلاممم
کوک برگشت که دیدم دوباره دستش شیرموزه
ا/ت: بازم شیرموز مطمعن باش یه روزی همه ی شیرموز هاتو دور میریزم
کوک: دست به شیرموزام بزنی شیرموزت میکنم
آنا: سلامممم من اومدمم
کوک: انااااا*میپره بغلش آنا هم متقابل بغلش میکنه*
ا/ت : انا یه لطفی در حق من و کوک و تهیونگ میکنی؟
آنا : چه لطفی؟
ا/ت: کاری کن کع دیگه کوک اینقدر شیرموز نخورههههه
کوک: ا/تتتتت فقط فرار کن
ا/ت : بشین تا فرار کنم
*کوک هم اومد و گرفتش که تهیونگ اومد*
تهیونگ: چخبرتونههههه سرم رفت *که یدفعه دید کوک دست ا/ت رو گرفته و حسابی عصبانی شد *
کوک : برای شادی روحم صلوات بفرستید الفرارررررررررررر (وات د جرر😂😐)
آنا و ا/ت هم هیچکاری به جز تماشا کردن و خندیدن نمیکردن آخرسر هم تهیونگ کوک رو میگیره میزنه
تهیونگ: من بهت چی گفتم ها تهیونگ نیستم اگه نکشمت
کوک: هیونگ غلط کردم شکر اضافی خوردم
آنا: بسهههههه تهیونگ ولش کن اوپامو کشتی
تهیونگ:اوپا؟
کوک: اوپاشم دیگه😁
تهیونگ: ایندفعه میگذرم ولی دفعه بعد
کوک : باشه باشه حواسم هست
وایی اینا خیلی سمن(ا/ت داره میگه) داشتم به این بامزه بازی هاشون میخندیدم که گوشیم زنگ خورد ناشناس بود جواب دادم
ا/ت : بله بفرمایید؟
..... : ببخشید دکتر جانگ ا/ت؟
ا/ت : بله
.... : ببخشید من مکس هستم چند روزی هست که میام معطب و خونه ی شما ، شما نیستید میخواستم وضعیت دخترم رو بدونم
ا/ت: اها بله الان میام لطفا واسم یه آدرس بفرستید
مکس : باشه الان میفرستم ممنون
*پایان مکالمه*
تهیونگ : کی بود
ا/ت : یکی از بیمار هام بود
تهیونگ: کی
ا/ت : مکس باید برم
تهیونگ: باشه
رفتم بالا و لباس هام رو عوض کردم و رفتم خونه ی مکس
ا/ت: سلام
مکس : سلام ممنون که اومدید
ا/ت: کاری نکردم وظیفه ام بود من از شما ممنونم که صبر کردید ببخشید دخترتون کجاست
مکس : بالا اتاق دوم
ا/ت: ممنون
رفتم بالا وایی اتاقش چه کیوته
ا/ت: سلام یونا
یونا: خاله ا/تتت*میره بغلش*
دلم خیلی واست تنگ شده بود
ا/ت: منم خوب بیا ببینم وضعیت زخمت چطوره
یونا : باشه *لباسش رو در میاره*
(یونا خونه ی قبلیشون آتیش سوزی شد و بدن یونا سوخت )
ا/ت: خیلی خوبه به جز اون زخم همه ی زخم هات خوب شدن
یونا: یعنی اون زخم واسه همیشه میمونه(بغض)
ا/ت: احتمالا ولی کمرنگ میشه به خاطر اون عمق سوختنش(ناراحت)
یونا: باشه ممنون (بغض)
ا/ت: بغض نکن دیگه خودت میدونی احساساتم چطوریه؟ ببین این زخمت اینقدر کمرنگ میشه که شاید معلوم نشه دیگه نگران جاش نباش از اولین بار زخمت خیلی کمرنگ شده
یونا:*لبخند* باشه ممنونم
ا/ت: خوب کاری نداری ؟
یونا: نه ممنونم بابت همه چی
ا/ت: خواهش و دیگه بای بای*با دستش قلب درست میکنه*
یونا: باییی*اونم با دستش قلب درست میکنه*
رفتم پایین که مکس اومد
مکس: خوب چطوره
ا/ت: عالی کل زخم هاش خوب شدن به جز اون زخم ولی کمرنگ تر شده
مکس: ممنونم چقدر میشه
ا/ت: باع من که کاری نکردم پس لازم نیست و راستش من باید برم یکمی کار دارم بعد راستی اگه خواستید دوباره بیام بهم زنگ بزنید من هم خونه ام رو عوض کردم و هم فعلا یک بیمار با وضع وخیم دارم
مکس : باشه حتما بازم ممنون
راستی کسی رو پیدا کردی؟
ا/ت : مکسسس
مکس : هروقت من اومدم پیشت گفتی کسی نداری اگه پیدا نکنی خودم استین بالا میزنما
__________
اسلاید ۲ لباس ا/ت
۱۶.۲k
۰۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.