پارت دوازدهم
اما من میخوامت
پارت دوازدهم
سوجون: خب ات دخترم الان توهم جزء این خانواده شدی بهت خوش آمد میگم
ات: ممنونم پدر
هلنا: پسرم کوک یه قطره اشک از چشم ات نبینم و اگرنه از چشم تو میبینم
کوک: مامان نگران نباش
هلنا رو به ات
هلنا: دخترم میتونی تو این خونه راحت باشی و دوستاتو اینجا دعوت کنی اگرم خواستی بیرون بری با راننده و بادیگارد برو
ات: چشم
یجی: ات میدونم امشب شب ازدواجتونه اما امشب میای پیش من بخوابی؟
ات: معلوم...
حرف ات با صدای کوک قطع شد که گفت
کوک: آبجی جون همینطور که خودتم گفتی امشب شب اوله پس راحتمون بزار
یجی: میخوای با یه دختر ۱۴ ساله چیکار کنی زوده
کوک: کاری نمیکنم اما میخوام عشقمو بغل کنم و بخوابم مگه نه عشقم؟
ات: حق با کوکه امشب باید پیش دست عزیزم ببخشید یعنی شوهرم بخوابم دفعه بعد میام پیشت
یجی: اوکی
کوک و ات رفتن توی اتاقشون باهم روی تخت دراز کشیدن یه خورده غیبت کردن و با فاصله از هم خوابیدن
فردا.....
بچه ها ببخشید دوپارت بعدی رو فردا میزارم چون الان نمیتونم بنویسم شب خوش
پارت دوازدهم
سوجون: خب ات دخترم الان توهم جزء این خانواده شدی بهت خوش آمد میگم
ات: ممنونم پدر
هلنا: پسرم کوک یه قطره اشک از چشم ات نبینم و اگرنه از چشم تو میبینم
کوک: مامان نگران نباش
هلنا رو به ات
هلنا: دخترم میتونی تو این خونه راحت باشی و دوستاتو اینجا دعوت کنی اگرم خواستی بیرون بری با راننده و بادیگارد برو
ات: چشم
یجی: ات میدونم امشب شب ازدواجتونه اما امشب میای پیش من بخوابی؟
ات: معلوم...
حرف ات با صدای کوک قطع شد که گفت
کوک: آبجی جون همینطور که خودتم گفتی امشب شب اوله پس راحتمون بزار
یجی: میخوای با یه دختر ۱۴ ساله چیکار کنی زوده
کوک: کاری نمیکنم اما میخوام عشقمو بغل کنم و بخوابم مگه نه عشقم؟
ات: حق با کوکه امشب باید پیش دست عزیزم ببخشید یعنی شوهرم بخوابم دفعه بعد میام پیشت
یجی: اوکی
کوک و ات رفتن توی اتاقشون باهم روی تخت دراز کشیدن یه خورده غیبت کردن و با فاصله از هم خوابیدن
فردا.....
بچه ها ببخشید دوپارت بعدی رو فردا میزارم چون الان نمیتونم بنویسم شب خوش
۹.۱k
۲۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.