فیک تهکوک 💜
فیک تهکوک 💜
پارت۹
جونگ کوک با علامت+
تهیونگ با علامت -
گرگان گیر؛
پدر تهیونگ&
از کودکی باهم بودیم تا یک روز...
صبح که از خواب پاشدم خوب بودم تا اینکه یاد حرف های دیشب افتادم و خیلی ناراحت بودم حتما دیشب که تو تخت بودم با گریه خوابیدم رفتم ی آب زدم به صورتم و از افتادم زدم بیرون که کوک رو دیدم که داشت بازی کامپیوتری میکرد
+سلام تهیونگ خوابالو الان ساعت ۱ ظهر میخوای کی بیدار شی آنقدر میخوابی
-سلام مگه کوری نمیبینی بیدارم؟
+آها ببخشید فکر کردم بدل تهیونگی
-😐
+خوب باشه 😂 برو صبحونت بخور بعد بیا تا باهم بازی کنیم
-باشه
رفتم که صبحونه بخورم که با پدرم مواجه شدم
-س... سلام پ.... پدر(با ناراحتی)
&سلام عزیزم
پدرم اومد جلو و در گوشم گفت
&درباره دیشب که به کسی چیزی نگفتی؟
-ن... نه پدر
&آها خوبه!
بقیه سناریو در امار۳۵۰
پارت۹
جونگ کوک با علامت+
تهیونگ با علامت -
گرگان گیر؛
پدر تهیونگ&
از کودکی باهم بودیم تا یک روز...
صبح که از خواب پاشدم خوب بودم تا اینکه یاد حرف های دیشب افتادم و خیلی ناراحت بودم حتما دیشب که تو تخت بودم با گریه خوابیدم رفتم ی آب زدم به صورتم و از افتادم زدم بیرون که کوک رو دیدم که داشت بازی کامپیوتری میکرد
+سلام تهیونگ خوابالو الان ساعت ۱ ظهر میخوای کی بیدار شی آنقدر میخوابی
-سلام مگه کوری نمیبینی بیدارم؟
+آها ببخشید فکر کردم بدل تهیونگی
-😐
+خوب باشه 😂 برو صبحونت بخور بعد بیا تا باهم بازی کنیم
-باشه
رفتم که صبحونه بخورم که با پدرم مواجه شدم
-س... سلام پ.... پدر(با ناراحتی)
&سلام عزیزم
پدرم اومد جلو و در گوشم گفت
&درباره دیشب که به کسی چیزی نگفتی؟
-ن... نه پدر
&آها خوبه!
بقیه سناریو در امار۳۵۰
۳.۹k
۱۰ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.