PART 4
جونگ کوک گفت : تو از این حالا تا آخر عمرت باید پیش من باشی .
ا/ت : خب تو مگه نگفتی من بردم پس چرا الان نباید برم کارهای خونتو انجام بدم ؟
جونگ کوک : چون تو با برده های دیگه فرق داری !
ا/ت : اونوقت چه فرقی ؟!
جونگ کوک : چرا باید بزارم دختر خوشگلی مثل تو خدمتکار بشه وقتی میتونه زن من باشه
ا/ت : چییییی زنه تو ؟!
من و تو حتی به هم علاقه نداریم تازه فقط ۱ ساعته که همو دیدیم بعد تو انتظار داری من زنت بشم؟!
جونگ کوک : درسته که ۱ ساعته که همو دیدم اما اولن تو نمیتونی رو حرف من حرف بزنی دومن من بهت علاقه دارم و نظر تو اصلا برام مهم نیست .
_______________________________________
و خب الانم باید خدارو شکر کنی چون چند دقیقه از تنبیت گذشته ... و من هنوز کاری باهات نکردم .😂
ا/ت : مگه قراره کاری باهام بکنی ؟!
جونگ کوک : بله پس چی فکر کردی ؟!
_______________________________________
راستی وایسا سوالامو ازت بپرسم
چند سالته :
ا/ت : نوز.... هقققق نوزده
جونگ کوک : من که هنوز کاری باهات نکردم .
ا/ت : چه فایده بعدا هقققق که یه کاری میکنی حالاهم زود هقققق سوالاتو بپرس هققق
جونگ کوک : اسمت چیه ؟
ا/ت : کیم ا/ت هقق
جونگ کوک : رنگ مورد علاقت چیه ؟
ا/ت : مشکی
جونگ کوک :این دستمالو بگیر و اشکاتو پاک کن و خب از تنبیهات گذشتم شانس آوردی ها
ا/ت : باشه . ممنون
جونگ کوک : من میرم تو همینجا تو اتاق بمون .
ا/ت : باشه .
___________________________________
جونگ کوک ویو : اون دختر خیلی کیوت بود ... وای نه بابا جونگ کوک چی داری میگی تو تازه فقط ۱ ساعت اونو دیدی .. اوووف اصن ولش کن.. ولی نمیتونم از ذهنم بیرونش کنم انقدر کیوت بود که دلم نمیاد حتی بهش دست بزنم ولی نه نباید کم بیارم .
اون نباید هیچی از احساسم در موردش بفهمه
باید خودمو جلوش همینطوری سرد و بی روح نشون بدم ...
__________________________________
رفتم بهش لباس راحتی بدم که راحت بتونه بخوابه که ....
ا/ت : خب تو مگه نگفتی من بردم پس چرا الان نباید برم کارهای خونتو انجام بدم ؟
جونگ کوک : چون تو با برده های دیگه فرق داری !
ا/ت : اونوقت چه فرقی ؟!
جونگ کوک : چرا باید بزارم دختر خوشگلی مثل تو خدمتکار بشه وقتی میتونه زن من باشه
ا/ت : چییییی زنه تو ؟!
من و تو حتی به هم علاقه نداریم تازه فقط ۱ ساعته که همو دیدیم بعد تو انتظار داری من زنت بشم؟!
جونگ کوک : درسته که ۱ ساعته که همو دیدم اما اولن تو نمیتونی رو حرف من حرف بزنی دومن من بهت علاقه دارم و نظر تو اصلا برام مهم نیست .
_______________________________________
و خب الانم باید خدارو شکر کنی چون چند دقیقه از تنبیت گذشته ... و من هنوز کاری باهات نکردم .😂
ا/ت : مگه قراره کاری باهام بکنی ؟!
جونگ کوک : بله پس چی فکر کردی ؟!
_______________________________________
راستی وایسا سوالامو ازت بپرسم
چند سالته :
ا/ت : نوز.... هقققق نوزده
جونگ کوک : من که هنوز کاری باهات نکردم .
ا/ت : چه فایده بعدا هقققق که یه کاری میکنی حالاهم زود هقققق سوالاتو بپرس هققق
جونگ کوک : اسمت چیه ؟
ا/ت : کیم ا/ت هقق
جونگ کوک : رنگ مورد علاقت چیه ؟
ا/ت : مشکی
جونگ کوک :این دستمالو بگیر و اشکاتو پاک کن و خب از تنبیهات گذشتم شانس آوردی ها
ا/ت : باشه . ممنون
جونگ کوک : من میرم تو همینجا تو اتاق بمون .
ا/ت : باشه .
___________________________________
جونگ کوک ویو : اون دختر خیلی کیوت بود ... وای نه بابا جونگ کوک چی داری میگی تو تازه فقط ۱ ساعت اونو دیدی .. اوووف اصن ولش کن.. ولی نمیتونم از ذهنم بیرونش کنم انقدر کیوت بود که دلم نمیاد حتی بهش دست بزنم ولی نه نباید کم بیارم .
اون نباید هیچی از احساسم در موردش بفهمه
باید خودمو جلوش همینطوری سرد و بی روح نشون بدم ...
__________________________________
رفتم بهش لباس راحتی بدم که راحت بتونه بخوابه که ....
۸.۹k
۰۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.