وقتی همه کاری می کنه که عاشق زندگیت شی ولی! پارت 9
سوریا : خب بچ باید وسایل رو جمع کنیم بریم فرودگاه که مهمون داریم
مون: داره میاد؟
سوریا :اوم
ات:داخل فرودگاه منتظر بودیم که سوک بیاد وقتی دیدیمش انقد دختر ریخته بودن دورش که خیلی دیده نمیشد هوففف بدم میاد از این دخترای پسر ندیده
جونگ سوک : اتتتتتتت آجییییییی دلم برات یه ذره شده بود 🥹
ات: انقد محکم بغلم کرده بود که داشتم خفه میشدم و محکم زدم پشت کمرش که ازم جدا شه
جونگ سوک: ایشششش هنوز از بغل بدت میاد
سوریا :مارو دیگه تحویل نمیگیری هیونگ
جونگ سوک : عاااااا خیلی ذوق زده بودم دیگه ببخشید 🥹
مون : بریم خونه که خیلی خستمممممم
جونگ سوک:ولی من می خوام برم سئولو بگردم
مون: شرمنده فعلا خیلی کار داریم مگه اینکه ات مرخصی بگیره باهات بیاد فردا هم. کلی کار داریم که فک نکنم پی دی نیم اجازه بده
جونگ سوک : هعیییییی بریم
ات: دخترا و سوک داشتن فیلم میدیدن خسته شده بودم از سر صدا هاشون رفتم بالا خوابیدم
صبح روز بعد
ات: رفتم اتاق پی دی نیم که ببینم بهم مرخصی میده یا نه وسوک هم تو سالن پیش دخترا بود...... هوفففففف یعنی چی نمیزاره اَه اَه خب سوریا و مون هستن دیگه با کلافگی رفتم پشت دوربین وایسادم و آماده فیلم برداری بودیم سوک هم برا خودش رو مبل نشسته بود و انگار کلافه بود که نمیریم
سوریا : اجازه نداد؟
ات:سرمو به عنوان نه تکون دادم//////داشتیم کارمون رو انجام می دادیم که پی دی نیم اومد و گفت کات و همه تعجب کرده بودن که چرا اصلا اومده گفت و عجیب بود اصلا اون نباید بگه کات که همه متعجبانه برگشته بودن سمتش و داشت سمت من میومد و بهم گفت که. می تونم برم فقط بخاطر این؟؟؟ هوفففففف گفتم حالا چیشده که صحنه رو کات کردیم دوربینمو خاموش کردم و سمت سوک دستمو دراز کردم که دستمو بگیره و باهم بریم بیرون
جیمین : هوففف اون پسره کیه که همه دخترا رو به خودش جذب کرده؟؟؟؟ لعنتی عین این بچه ها نشسته بود رو مبل و دست بسینه انگار قهره و داشت به ات نگاه می کرد که بیشتر کلافم میکرد // واد فاکککککککککک ات مگه به مردا نمی تونست نزدیک شه الان این چی بود؟ بهش دست داددددد؟ با سوال های تو ذهنم کلنجار میرفتم که نوبت من بود که بازی رو انجام بدم
تهیونگ : جیمین شی حواست کجاست بازی رو انجام بده
ببخشید دیر شد واقعا حس نوشتن نیست انرژی نیاز دارم 🙂💔🚶♀️🚶♀️🚶♀️💖💖💖💖💖لاو یو بچز
مون: داره میاد؟
سوریا :اوم
ات:داخل فرودگاه منتظر بودیم که سوک بیاد وقتی دیدیمش انقد دختر ریخته بودن دورش که خیلی دیده نمیشد هوففف بدم میاد از این دخترای پسر ندیده
جونگ سوک : اتتتتتتت آجییییییی دلم برات یه ذره شده بود 🥹
ات: انقد محکم بغلم کرده بود که داشتم خفه میشدم و محکم زدم پشت کمرش که ازم جدا شه
جونگ سوک: ایشششش هنوز از بغل بدت میاد
سوریا :مارو دیگه تحویل نمیگیری هیونگ
جونگ سوک : عاااااا خیلی ذوق زده بودم دیگه ببخشید 🥹
مون : بریم خونه که خیلی خستمممممم
جونگ سوک:ولی من می خوام برم سئولو بگردم
مون: شرمنده فعلا خیلی کار داریم مگه اینکه ات مرخصی بگیره باهات بیاد فردا هم. کلی کار داریم که فک نکنم پی دی نیم اجازه بده
جونگ سوک : هعیییییی بریم
ات: دخترا و سوک داشتن فیلم میدیدن خسته شده بودم از سر صدا هاشون رفتم بالا خوابیدم
صبح روز بعد
ات: رفتم اتاق پی دی نیم که ببینم بهم مرخصی میده یا نه وسوک هم تو سالن پیش دخترا بود...... هوفففففف یعنی چی نمیزاره اَه اَه خب سوریا و مون هستن دیگه با کلافگی رفتم پشت دوربین وایسادم و آماده فیلم برداری بودیم سوک هم برا خودش رو مبل نشسته بود و انگار کلافه بود که نمیریم
سوریا : اجازه نداد؟
ات:سرمو به عنوان نه تکون دادم//////داشتیم کارمون رو انجام می دادیم که پی دی نیم اومد و گفت کات و همه تعجب کرده بودن که چرا اصلا اومده گفت و عجیب بود اصلا اون نباید بگه کات که همه متعجبانه برگشته بودن سمتش و داشت سمت من میومد و بهم گفت که. می تونم برم فقط بخاطر این؟؟؟ هوفففففف گفتم حالا چیشده که صحنه رو کات کردیم دوربینمو خاموش کردم و سمت سوک دستمو دراز کردم که دستمو بگیره و باهم بریم بیرون
جیمین : هوففف اون پسره کیه که همه دخترا رو به خودش جذب کرده؟؟؟؟ لعنتی عین این بچه ها نشسته بود رو مبل و دست بسینه انگار قهره و داشت به ات نگاه می کرد که بیشتر کلافم میکرد // واد فاکککککککککک ات مگه به مردا نمی تونست نزدیک شه الان این چی بود؟ بهش دست داددددد؟ با سوال های تو ذهنم کلنجار میرفتم که نوبت من بود که بازی رو انجام بدم
تهیونگ : جیمین شی حواست کجاست بازی رو انجام بده
ببخشید دیر شد واقعا حس نوشتن نیست انرژی نیاز دارم 🙂💔🚶♀️🚶♀️🚶♀️💖💖💖💖💖لاو یو بچز
۳۰.۹k
۰۹ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.