وقتی جفتشون عاشق یه دختر میشن p²⁹
اشکای بی صدا تهیونگ که روی شونه ا.ت میچکید..
حلقه دستش که دور کمر ا.ت محکم تر میشد..
نفس های سنگینی که از طرف تهیونگ شنیده میشد..
زمزمه های از بین لب های تهیونگ شنیده میشد: میدونی خیلی دوست دارم؟
حتی به از دست دادنت فکر میکنم تمام تنم رعشه میگیره..
قطره اشک گرمی از گوشه چشم تهیونگ غلت خورد و روی لبش نشست: من..من فقط از تموم دنیا بغل تورو دارم...
از کل آدم های جهان فقط تورو میخوام ..
سخته که بخوام از دستت بدم یا نداشته باشمت..
م..میخوام فقط تو کنارم باشی..نه هیچکس دیگه..
من برات میجنگم..
اره حتی به خاطرت با اون جئون جونگ کوکه لعنتی میجنگم
برام مهم نیست هر اتفاقی که بیوفته..تورو سفت نگهت میدارم..
تهیونگ حلقه دستاش رو دور کمر ا.ت محکم تر کرد و سرش رو توی گودی گردن ا.ت قایم کرد..
لب های داغ تهیونگ به گردن ا.ت رسید و بوسه های عاشقانه و محکمی روی گردن ا.ت جا گذاشت..
دست های کشیده و مردونه تهیونگ کمر ا.ت رو محاصره کرد
صدای مشت های که روی در کوبیده میشدن ترس رو مثل خون توی رگ های ا.ت پخش کردن
صدای بمی از پشت در شنیده میشد: هویییی کیم تهیونگگگگگگ
درو باز کنننننننن ا.تتت!
تهیونگ آخرین بوسه رو روی فَک ا.ت گذاشت وبا شتاب به سمت در رفت
دستگیره طلایی رنگ در رو به طرف پایین کشید و صورت به صورت جونگ کوک ایستاد: چته وحشی؟ نمیبینی من کنارشم؟
جونگ کوک پوزخند صدا داری روی لب هاش نشوند و جواب داد:هه..! من کلا آدم های اضافی مثل تو رو نمیبینم!
تهیونگ دستی به موهاش کشید و با لبخندی پر از حرص جواب داد: اضافی؟ باز اسم خودتو روی من گذاشتی؟ البته که درست میگن..کافر همه را به کیش خود پندارد..!
تهیونگ دستش رو محکم روی شونه جونگ کوک گذاشت و ادامه داد: ببین آدم اضافی...برات بهتره دُمت رو بزاری روی کولت و بری! .. چون اینجا موندنت فقط دوتا اتفاق به همراه داره..یک کشته میشی..! دو..نمیخوام ا.ت صحنه مُردنت رو ببینه..میترسه!
جونگ کوک دست تهیونگ رو پس زد و با صدای بلند جواب داد: سرنوشت خودتو برای من نزار! کسی که قراره فردا راس ساعت ۹ صبح دفنش کنم با دستای خودم تویی..من که فعلا قراره ا.ت رو توی بغل...
حرف جونگ کوک با سیلی تهیونگ قطع شد
چشم های قرمز تهیونگ که ممکن بود هر لحظه ازشون خون بچکه درست روبه روی صورت جونگکوک قرار گرفت.. تهیونگ صدای تق تق رو با زبونش درست کرد و ادامه داد: همون اول اطلاع دادم که میمیری!
گیلیلیلییییییییی
اینم پارت ۲۹
............
لایک؟
کامنت؟
حلقه دستش که دور کمر ا.ت محکم تر میشد..
نفس های سنگینی که از طرف تهیونگ شنیده میشد..
زمزمه های از بین لب های تهیونگ شنیده میشد: میدونی خیلی دوست دارم؟
حتی به از دست دادنت فکر میکنم تمام تنم رعشه میگیره..
قطره اشک گرمی از گوشه چشم تهیونگ غلت خورد و روی لبش نشست: من..من فقط از تموم دنیا بغل تورو دارم...
از کل آدم های جهان فقط تورو میخوام ..
سخته که بخوام از دستت بدم یا نداشته باشمت..
م..میخوام فقط تو کنارم باشی..نه هیچکس دیگه..
من برات میجنگم..
اره حتی به خاطرت با اون جئون جونگ کوکه لعنتی میجنگم
برام مهم نیست هر اتفاقی که بیوفته..تورو سفت نگهت میدارم..
تهیونگ حلقه دستاش رو دور کمر ا.ت محکم تر کرد و سرش رو توی گودی گردن ا.ت قایم کرد..
لب های داغ تهیونگ به گردن ا.ت رسید و بوسه های عاشقانه و محکمی روی گردن ا.ت جا گذاشت..
دست های کشیده و مردونه تهیونگ کمر ا.ت رو محاصره کرد
صدای مشت های که روی در کوبیده میشدن ترس رو مثل خون توی رگ های ا.ت پخش کردن
صدای بمی از پشت در شنیده میشد: هویییی کیم تهیونگگگگگگ
درو باز کنننننننن ا.تتت!
تهیونگ آخرین بوسه رو روی فَک ا.ت گذاشت وبا شتاب به سمت در رفت
دستگیره طلایی رنگ در رو به طرف پایین کشید و صورت به صورت جونگ کوک ایستاد: چته وحشی؟ نمیبینی من کنارشم؟
جونگ کوک پوزخند صدا داری روی لب هاش نشوند و جواب داد:هه..! من کلا آدم های اضافی مثل تو رو نمیبینم!
تهیونگ دستی به موهاش کشید و با لبخندی پر از حرص جواب داد: اضافی؟ باز اسم خودتو روی من گذاشتی؟ البته که درست میگن..کافر همه را به کیش خود پندارد..!
تهیونگ دستش رو محکم روی شونه جونگ کوک گذاشت و ادامه داد: ببین آدم اضافی...برات بهتره دُمت رو بزاری روی کولت و بری! .. چون اینجا موندنت فقط دوتا اتفاق به همراه داره..یک کشته میشی..! دو..نمیخوام ا.ت صحنه مُردنت رو ببینه..میترسه!
جونگ کوک دست تهیونگ رو پس زد و با صدای بلند جواب داد: سرنوشت خودتو برای من نزار! کسی که قراره فردا راس ساعت ۹ صبح دفنش کنم با دستای خودم تویی..من که فعلا قراره ا.ت رو توی بغل...
حرف جونگ کوک با سیلی تهیونگ قطع شد
چشم های قرمز تهیونگ که ممکن بود هر لحظه ازشون خون بچکه درست روبه روی صورت جونگکوک قرار گرفت.. تهیونگ صدای تق تق رو با زبونش درست کرد و ادامه داد: همون اول اطلاع دادم که میمیری!
گیلیلیلییییییییی
اینم پارت ۲۹
............
لایک؟
کامنت؟
۱۸.۷k
۰۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.