آخر زمان
چراغ سی و نهم: آخر زمان
هان سؤالی دارم از تو ای بشر
گر تأمل سازی اندر این نظر
سرالاسرار است در آخر زمان
چشم تو بینا شود از نور آن
چیست این غوغای عشقش بر زمین
کو بود بلوای انسان بهر این
هیچ آیا تو شنیدی این چنین
نعره و بیداد عشقی بر زمین
جمله مردم عاشقند و جان فشان
بهر آزادی وصل و هجر جان
مذهب هفتاد و دو ملت برفت
چونکه عشق آمد ازین علت برفت
این بود سرّ مدرنیزم جهان
کو بود تنازی تاریخ جان
هان زمین از نور حق تابان شده
پس جمال آدمی عریان شده
عشق اندر اوج خود آرد فراق
کاین فراق دلبران است در شقاق
در کتابش آمدستی این خبر
کو عظیم است و بود شق القمر
چونکه آن ماه جمالش آمدست
عاشقان از خوبی اش گردیده مست
در قبال ماه روی خوب او
دلبران افتاده در بند هوو
این قمر چون شقه شد در جانمان
تکه پاره گشته است هر خانمان
سرّ تنهایی و هجر عاشقان
باشد اندر انتظار روی شان
چونکه نور عشق نابش سر زده
عشق ناپاکان ز عالم پر زده
عصمتش بی عصمت ها را درید
قیمتش بازار عشاق را خرید
اینهمه زجر و عناد و انتقام
این خیانت ها، جنایت ها و دام
اینهمه تخدیر و ایدز و چرک و خون
اینهمه هجران و اندوه و جنون
خودکشی ها، قتل ها و جنگ ها
کفر ها و کینه ها، نیرنگ ها
نیست بهر پول و نفت و لقمه نان
نیست بهر قحطی و ناامن جان
نیست از بهر تورم، ننگ و نام
نیست از بخل و جهان خواری و کام
بلکه یار از پرده بیرون آمده
جان و دلها مست و مجنون آمده
عنقریبش می کشد از رخ نقاب
خلق عالم میشود مست وخراب
صورت عشق است عریان می شود
بس قلندر خو و مستان می شود
ورشکستی های عشق مردمان
باشد از این عشق نابش در جهان
لیکن اندر دو تجلی بر شود
جمله یا دلداده یا دلبر شود
هرکسی بر روی خود عاشق شده
لیکن اندر آینه فاسق شده
ماه چو شقه آمده اندر خبر
در حقیقت آمده شق البشر
صورت خوبان عجب تابان شده
زین ضیائی کز رخش افشان شده
حالیا باید بخواندن راز عشق
تا که عاشق آید اندر ساز عشق
اینهمه زجر و جنون و نار عشق
حاصل جهل است اندر کار عشق
این نشانه ها که بینی آشکار
از قیامت باشد و پایان کار
پس بباید خواند علم واقعه
زین قیامت بس ببینی قارعه
چونکه یارم بی حجابست و نقاب
باطن خلق هم عیانست در حساب
پس براندازید علوم مدرسه
کو همه جهل است از این حادثه
پس بباید درس عشق آغاز کرد
در مدارس این طریقت باز کرد
کو کتاب اولش قرآن بود
بعد آن هم سیره عرفان بود
پس فتوحات و فصوص و مثنوی
حافظ و حلاج و شمس مولوی
پس بیاموزند علم عاشقی
خالق عالم را در این دور شقی
تا که در پایان این آخر زمان
آید آن یکتا رخش اندر عیان
کو بود آن مه رخ خورشید کلاه
صورت خودآی آدم در لقاء
این بود تنها نجات روزگار
زینهمه داغ و فراق و انتظار
هر فراقی داغ ننگ جهل ماست
علم عشقی چون نباشد این دواست
تا نباشد آدمی را علم عشق
جمله عالم دوزخست و زجر فسق
سی و نهم درس ما در چهلچراغ
آشکار آورد همه راز فراق
چهلچراغ عشق و عرفان شد عیان
گلشن رازست در آخر زمان
از کتاب( چهلچراغ معرفت) اثر استاد علی اکبر خانجانی
لینک دانلود رایگان بیش از 171جلد کتاب از همین نویسنده :
https://drive.google.com/file/d/1zXuKPJ1PuKONLewyXIe0huzfIxfU_GmT/view?usp=sharing
یا
https://up.20script.ir/do.php?filename=c861-ketab1401.rar
یا از طریق یکی از کانال های تلگرامی :
https://t.me/sheytan_shenasi20/22
هان سؤالی دارم از تو ای بشر
گر تأمل سازی اندر این نظر
سرالاسرار است در آخر زمان
چشم تو بینا شود از نور آن
چیست این غوغای عشقش بر زمین
کو بود بلوای انسان بهر این
هیچ آیا تو شنیدی این چنین
نعره و بیداد عشقی بر زمین
جمله مردم عاشقند و جان فشان
بهر آزادی وصل و هجر جان
مذهب هفتاد و دو ملت برفت
چونکه عشق آمد ازین علت برفت
این بود سرّ مدرنیزم جهان
کو بود تنازی تاریخ جان
هان زمین از نور حق تابان شده
پس جمال آدمی عریان شده
عشق اندر اوج خود آرد فراق
کاین فراق دلبران است در شقاق
در کتابش آمدستی این خبر
کو عظیم است و بود شق القمر
چونکه آن ماه جمالش آمدست
عاشقان از خوبی اش گردیده مست
در قبال ماه روی خوب او
دلبران افتاده در بند هوو
این قمر چون شقه شد در جانمان
تکه پاره گشته است هر خانمان
سرّ تنهایی و هجر عاشقان
باشد اندر انتظار روی شان
چونکه نور عشق نابش سر زده
عشق ناپاکان ز عالم پر زده
عصمتش بی عصمت ها را درید
قیمتش بازار عشاق را خرید
اینهمه زجر و عناد و انتقام
این خیانت ها، جنایت ها و دام
اینهمه تخدیر و ایدز و چرک و خون
اینهمه هجران و اندوه و جنون
خودکشی ها، قتل ها و جنگ ها
کفر ها و کینه ها، نیرنگ ها
نیست بهر پول و نفت و لقمه نان
نیست بهر قحطی و ناامن جان
نیست از بهر تورم، ننگ و نام
نیست از بخل و جهان خواری و کام
بلکه یار از پرده بیرون آمده
جان و دلها مست و مجنون آمده
عنقریبش می کشد از رخ نقاب
خلق عالم میشود مست وخراب
صورت عشق است عریان می شود
بس قلندر خو و مستان می شود
ورشکستی های عشق مردمان
باشد از این عشق نابش در جهان
لیکن اندر دو تجلی بر شود
جمله یا دلداده یا دلبر شود
هرکسی بر روی خود عاشق شده
لیکن اندر آینه فاسق شده
ماه چو شقه آمده اندر خبر
در حقیقت آمده شق البشر
صورت خوبان عجب تابان شده
زین ضیائی کز رخش افشان شده
حالیا باید بخواندن راز عشق
تا که عاشق آید اندر ساز عشق
اینهمه زجر و جنون و نار عشق
حاصل جهل است اندر کار عشق
این نشانه ها که بینی آشکار
از قیامت باشد و پایان کار
پس بباید خواند علم واقعه
زین قیامت بس ببینی قارعه
چونکه یارم بی حجابست و نقاب
باطن خلق هم عیانست در حساب
پس براندازید علوم مدرسه
کو همه جهل است از این حادثه
پس بباید درس عشق آغاز کرد
در مدارس این طریقت باز کرد
کو کتاب اولش قرآن بود
بعد آن هم سیره عرفان بود
پس فتوحات و فصوص و مثنوی
حافظ و حلاج و شمس مولوی
پس بیاموزند علم عاشقی
خالق عالم را در این دور شقی
تا که در پایان این آخر زمان
آید آن یکتا رخش اندر عیان
کو بود آن مه رخ خورشید کلاه
صورت خودآی آدم در لقاء
این بود تنها نجات روزگار
زینهمه داغ و فراق و انتظار
هر فراقی داغ ننگ جهل ماست
علم عشقی چون نباشد این دواست
تا نباشد آدمی را علم عشق
جمله عالم دوزخست و زجر فسق
سی و نهم درس ما در چهلچراغ
آشکار آورد همه راز فراق
چهلچراغ عشق و عرفان شد عیان
گلشن رازست در آخر زمان
از کتاب( چهلچراغ معرفت) اثر استاد علی اکبر خانجانی
لینک دانلود رایگان بیش از 171جلد کتاب از همین نویسنده :
https://drive.google.com/file/d/1zXuKPJ1PuKONLewyXIe0huzfIxfU_GmT/view?usp=sharing
یا
https://up.20script.ir/do.php?filename=c861-ketab1401.rar
یا از طریق یکی از کانال های تلگرامی :
https://t.me/sheytan_shenasi20/22
۲۰.۴k
۲۵ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.