پارت⁵
پارت⁵
صورتم کبود بود ولی بهتر از دیروز
بود یه کم با میکاپ پوشوندم و موهامو
شونه کردم لباسامو مرتب کردم و رفتم سمت مدرسه بالاخره از جهنمی که خاطره
تلخ و شیرین توش داشتم میرفتم البته که یه خاطره تلخش باعت از بین
رفتن تمام خاطرات شیرین شد
*بعد از جشن فارغ التحصیل *
از معلما خداحافظی کردن کوک و اون دختره(اسمشو یادم نیست😐💔) امروز
نیومده بودن خوشحال بودم که قرار نیست
هیچکدومشون رو ببینم کل شب رو به
اتفاقات اخیر فکر کردن دیدم دلیلی
نداره که ناراحت باشم درسته من
ضربه بدی خوردم اما از کسی که
لیاقت عشق من رو نداشت(ببین ا.ت جان مهم نیست کی هستی همچین میزنم صدای استغفرالله) به خودم اومدم دیدم
دارم گریه میکنم.
شاید برای فهمیدن عشق واقعی زود بود.
داشتم میرفتم که...............................
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لایک: ²⁵
کامنت: ⁴⁵
فالور: ¹²⁰
صورتم کبود بود ولی بهتر از دیروز
بود یه کم با میکاپ پوشوندم و موهامو
شونه کردم لباسامو مرتب کردم و رفتم سمت مدرسه بالاخره از جهنمی که خاطره
تلخ و شیرین توش داشتم میرفتم البته که یه خاطره تلخش باعت از بین
رفتن تمام خاطرات شیرین شد
*بعد از جشن فارغ التحصیل *
از معلما خداحافظی کردن کوک و اون دختره(اسمشو یادم نیست😐💔) امروز
نیومده بودن خوشحال بودم که قرار نیست
هیچکدومشون رو ببینم کل شب رو به
اتفاقات اخیر فکر کردن دیدم دلیلی
نداره که ناراحت باشم درسته من
ضربه بدی خوردم اما از کسی که
لیاقت عشق من رو نداشت(ببین ا.ت جان مهم نیست کی هستی همچین میزنم صدای استغفرالله) به خودم اومدم دیدم
دارم گریه میکنم.
شاید برای فهمیدن عشق واقعی زود بود.
داشتم میرفتم که...............................
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لایک: ²⁵
کامنت: ⁴⁵
فالور: ¹²⁰
۷.۱k
۰۳ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.