شوهر سخت گیر من فصل دوم پارت 33
شوهر سخت گیر من فصل دوم
ᴸᵃᵈʸ-ʲᵉᵒⁿʲᵏ
ᴾᵃʳᵗ: ³³
ا.ت:
داشتیم همو میبو**سید**یم که یهو در
اتاق اتاق باز شود و مادر جونگ کوک و
جیسون اومدن داخل اتاق چشماشون
گرد شد و دهنانشون باز دستامو از گردن
جونگ کوک باز کردم و از شونش گرفتم
و هلش دادم نمیشد برای همین از سرش
گرفتم و از خودم جداش کردم جیسون و
مادر جونگ کوک روشونو اون ور کردن
کوک« چرا بو**مو قطع کردی
میخواست دوبار منو ببو**سه
ا.ت« مادرت و جیسون
کوک« چی
م« فکر کنم مزاحمتون شدیم
منو جونگ کوک از تخت بلند شدیم
کوک« اره
ا.ت« نه نه و روتونو بر گردونین
روشونو برگردوندن لپام از خجالت
قرمز شده بودن
جیسون« خاله داشتین چیکار میکردین
لپام قرمز تر شدند اخه این چه سوالیه
وای الان جواب بچه رو چی بدم
م« داشتن عشق بازی میکردن
ا.ت« مادر جون
جیسون« عشق بازی چیه
م« هیچی کوچولو ولش
کوک« حالا چرا سر صبحی اومدین
اینجا کاری داشتین
م« جیسون مادرشو میخواست هر چه
گشتیم مادرش نبود برای همین گفت
بیاییم پیش خاله
ا.ت« کوچولو میخاستی بیایی پیش من
جیسون« اره خاله جون
ا.ت« اخی
م« صبحونه حاضره بیایین پایین
ا.ت« باشه شما برید ما دوش بگیریم
میاییم باشه
م« باشه ولی دیگه از این کارا نکنید
ناسلامتی تو بارداری واسه بچت ضرر
داره دیگه نکنید
ا.ت« چشم
ا.ت:
جیسون و مادر جونگ کوک رفتند
به نفس راحت کشیدم وایی این چه
سوتی ای بود که دادم بدترین اتفاق
زندگیم بود جلوشون ضایع شدم
ا.ت« اه از دست تو هلت میدم نمیری
ببین بخاطر تو جلوی کی ضایع شدم
کوک« لبات خیلی خوشمزه بودند اخه
به اونا چه زنمو بوسیدم گناه که نیست
ا.ت« مگه ندیدی مادرت چی گفت
کوک« دیدم
ا.ت« من میرم حموم 10 دقیقه ای
میام تو بعد من بیا باشه
کوک« باشه
ا.ت:
یه حموم ده دقیقه ای کردم و بیرون
اومدم خودمو خشک کردم یه لباس خوب
پوشیدم موهامو شونه کرد و رفتم پایین
مادر و پدر جونگ کوک سر میز با
جیسون نشسته بودند منم رفتم نشستم
پ« پسرم کجاست
ا.ت« الان میاد داشت لباس میپوشید
پ« خوبه
و جونگ کوک اومد
کوک« صبح بخیر
پ« صبح بخیر بیا بشین
کوک« چشم
اول این پستو لایک کن بعد برو بعدی
#فیک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جونگکوک
#سناریو
#اسمات
#وانشات
ᴸᵃᵈʸ-ʲᵉᵒⁿʲᵏ
ᴾᵃʳᵗ: ³³
ا.ت:
داشتیم همو میبو**سید**یم که یهو در
اتاق اتاق باز شود و مادر جونگ کوک و
جیسون اومدن داخل اتاق چشماشون
گرد شد و دهنانشون باز دستامو از گردن
جونگ کوک باز کردم و از شونش گرفتم
و هلش دادم نمیشد برای همین از سرش
گرفتم و از خودم جداش کردم جیسون و
مادر جونگ کوک روشونو اون ور کردن
کوک« چرا بو**مو قطع کردی
میخواست دوبار منو ببو**سه
ا.ت« مادرت و جیسون
کوک« چی
م« فکر کنم مزاحمتون شدیم
منو جونگ کوک از تخت بلند شدیم
کوک« اره
ا.ت« نه نه و روتونو بر گردونین
روشونو برگردوندن لپام از خجالت
قرمز شده بودن
جیسون« خاله داشتین چیکار میکردین
لپام قرمز تر شدند اخه این چه سوالیه
وای الان جواب بچه رو چی بدم
م« داشتن عشق بازی میکردن
ا.ت« مادر جون
جیسون« عشق بازی چیه
م« هیچی کوچولو ولش
کوک« حالا چرا سر صبحی اومدین
اینجا کاری داشتین
م« جیسون مادرشو میخواست هر چه
گشتیم مادرش نبود برای همین گفت
بیاییم پیش خاله
ا.ت« کوچولو میخاستی بیایی پیش من
جیسون« اره خاله جون
ا.ت« اخی
م« صبحونه حاضره بیایین پایین
ا.ت« باشه شما برید ما دوش بگیریم
میاییم باشه
م« باشه ولی دیگه از این کارا نکنید
ناسلامتی تو بارداری واسه بچت ضرر
داره دیگه نکنید
ا.ت« چشم
ا.ت:
جیسون و مادر جونگ کوک رفتند
به نفس راحت کشیدم وایی این چه
سوتی ای بود که دادم بدترین اتفاق
زندگیم بود جلوشون ضایع شدم
ا.ت« اه از دست تو هلت میدم نمیری
ببین بخاطر تو جلوی کی ضایع شدم
کوک« لبات خیلی خوشمزه بودند اخه
به اونا چه زنمو بوسیدم گناه که نیست
ا.ت« مگه ندیدی مادرت چی گفت
کوک« دیدم
ا.ت« من میرم حموم 10 دقیقه ای
میام تو بعد من بیا باشه
کوک« باشه
ا.ت:
یه حموم ده دقیقه ای کردم و بیرون
اومدم خودمو خشک کردم یه لباس خوب
پوشیدم موهامو شونه کرد و رفتم پایین
مادر و پدر جونگ کوک سر میز با
جیسون نشسته بودند منم رفتم نشستم
پ« پسرم کجاست
ا.ت« الان میاد داشت لباس میپوشید
پ« خوبه
و جونگ کوک اومد
کوک« صبح بخیر
پ« صبح بخیر بیا بشین
کوک« چشم
اول این پستو لایک کن بعد برو بعدی
#فیک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جونگکوک
#سناریو
#اسمات
#وانشات
۶۴.۷k
۲۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.