جانم فدای رهبر . تابع قوانین جمهوری اسلامی و رهبر
پارت ۷
( ویو رزا )
هیونجین نگاه عصبی این بهم انداخت
اما با کاری که کرد شوکه شدم
یهو اومد توی بغلم و شروع به گریه کرد
سرشو چسبوند به سینم و گفت
- ببخشید که زود تر نرسیده بودم هقق ( با گریه )
+ هیش پسر کوچولوم ناراحت نباش
- متاسفم هقق هقق
+ عزیزم متاسف نباش ، تقصیر تو نیست ، تقصیر منه
- هقق
سفت بغلش کردم
+ هیون گریه نکن دیگه
- هققق
+ یاااااا ، گریه کنی منم گریه میکنما
- باشه هقق
دستام قاب صورتش کردم
+گریه نکنن
- هق باشه
دوباره منو سفت بغل کرد
منم متقابلا بغلش کردم
+ خوب بریم خونه
- بیبی تنبیهت سر جاشه ها
+تنبیه ؟ نه تروخدا
- نمیتونی فرار کنی بیب
+هیی
( یک ساعت بعد )
+ بلاخره رسیدیم خونه ، اخجون
- خوشحالی که میخوام تنبیهت کنم ؟ ( بچه ها نگران نباشید منظورش نمازه )
+چی ؟ نههه
- اره بیبی
زود از ماشین پیاده شدم و رفتم به سمت اتاقم
و زود درو بستم
لباس خوابم رو پوشیدم و خودمو به خواب زدم
که دیدم هیونجین اومد تو اتاق
- بیب بلند شو
+ نه هیونجین تروخدا
- نه بیب
خواستم حرفی بزنم که لباشو کوبوند رو لبام و ....
( ویو رزا بعد نماز )
+ هیونجین شکمم درد میکنه
- اع
+ بله بخاطر جنابعالی
یهو دیدم هیون منو براید استایل بغل کرد
و منو به سمت حموم برد و منو توی وان گذاشت
و شروع کرد به ماساژ دادن دلم
- الان خوب میشی بیب
+ امید وارم
- بیب برات چند تا لباس میزارم بعدا بپوشی
+ باشه
- خوب من برم روی تخت دراز بکشم
+تو اتاق خودت
- نه ، تو اتاق تو
+ اوکی
و رفت بیرون
( ده مین بعد )
لباسمو پوشیدم و رفتم روی تخت نشستم
- بیب اومدی ؟
+ نه پس رفتم 🎀
- مسخره 🗿🗿
+ میخوای بخوابی ؟
- اره بیب
+ منم میخوابم
روی تخت دراز کشیدم و پتو رو روی خودم کشیدم
هیون هم منو بغل کرد و خوابیدیم
بچه ها این پارت هفت
دوستون دارم جوجوهام
بای بای
( ویو رزا )
هیونجین نگاه عصبی این بهم انداخت
اما با کاری که کرد شوکه شدم
یهو اومد توی بغلم و شروع به گریه کرد
سرشو چسبوند به سینم و گفت
- ببخشید که زود تر نرسیده بودم هقق ( با گریه )
+ هیش پسر کوچولوم ناراحت نباش
- متاسفم هقق هقق
+ عزیزم متاسف نباش ، تقصیر تو نیست ، تقصیر منه
- هقق
سفت بغلش کردم
+ هیون گریه نکن دیگه
- هققق
+ یاااااا ، گریه کنی منم گریه میکنما
- باشه هقق
دستام قاب صورتش کردم
+گریه نکنن
- هق باشه
دوباره منو سفت بغل کرد
منم متقابلا بغلش کردم
+ خوب بریم خونه
- بیبی تنبیهت سر جاشه ها
+تنبیه ؟ نه تروخدا
- نمیتونی فرار کنی بیب
+هیی
( یک ساعت بعد )
+ بلاخره رسیدیم خونه ، اخجون
- خوشحالی که میخوام تنبیهت کنم ؟ ( بچه ها نگران نباشید منظورش نمازه )
+چی ؟ نههه
- اره بیبی
زود از ماشین پیاده شدم و رفتم به سمت اتاقم
و زود درو بستم
لباس خوابم رو پوشیدم و خودمو به خواب زدم
که دیدم هیونجین اومد تو اتاق
- بیب بلند شو
+ نه هیونجین تروخدا
- نه بیب
خواستم حرفی بزنم که لباشو کوبوند رو لبام و ....
( ویو رزا بعد نماز )
+ هیونجین شکمم درد میکنه
- اع
+ بله بخاطر جنابعالی
یهو دیدم هیون منو براید استایل بغل کرد
و منو به سمت حموم برد و منو توی وان گذاشت
و شروع کرد به ماساژ دادن دلم
- الان خوب میشی بیب
+ امید وارم
- بیب برات چند تا لباس میزارم بعدا بپوشی
+ باشه
- خوب من برم روی تخت دراز بکشم
+تو اتاق خودت
- نه ، تو اتاق تو
+ اوکی
و رفت بیرون
( ده مین بعد )
لباسمو پوشیدم و رفتم روی تخت نشستم
- بیب اومدی ؟
+ نه پس رفتم 🎀
- مسخره 🗿🗿
+ میخوای بخوابی ؟
- اره بیب
+ منم میخوابم
روی تخت دراز کشیدم و پتو رو روی خودم کشیدم
هیون هم منو بغل کرد و خوابیدیم
بچه ها این پارت هفت
دوستون دارم جوجوهام
بای بای
۳.۳k
۲۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.