خوشگل اما وحشی پارت ۸

#لیسا
#بعد_از_بازی_ویدیویی
لیسا:اوففف حوصلم پوکید
کوک:اوکی بیا یکار دیگه انجام بدیم
لیسا:چیکار
کوک:بیا کتاب بنویسیم و از خلاقیت هامون توش استفاده کنیم
لیسا:اوکی
کوک داشت میزف تا کتاباری بیاره که تو پاش شیشه رفن
کوک:آییی
لیسا:چیییی شدددددد
با تمام سرعت رفتم پیشش
کوک:هیچی نشد
لیسا:اییی واییی یعنی چیییی ببینقدر خون میاددد زود زود پاتو بیار پانسمان کنم
کوک:بابا چیزی نیست
لیسا:ای خدا پاتو بده
کوک:باشه
شیشه رو کشیدم از پاش بیرون وقتی خون شدیدی اومد ناخداگاه گریم گرفت
کوک:ای وایی چرا گریه میکنی
لیسا:هیچی نیست بزار پانسمان کنم
کوک:گریه نکن بدتر ناراحتم میکنی
لیسا:دست خودم نیست ولی باشه
کوک:آفرین گریه نکن