فیک جونگ کوک پارت ۳۰ (معشوقه)
ویو جونگ کوک:
همینجور که نوشیدنی میخوردم اطرافم رو هم نگاه میکردم یهو دیدم یه دختر که یه لباس خیلیییی باز پوشیده بود و یه آرایش غلیظ داشت اومد سمتم و نشست رو پام!گفت:ددی من میشی خوشگله؟ خیلی گیج و مست بودم ولی به زور خودمو کنترل کردم از رو پاهام پرتش کردم پایین و گفتم:گمشو تا جونتو حرومت نکردم!اونم گفت:باید از خداتم باشه که من باهات باشم پسره ی اسکول!گفتم:گورتو گم کن دختره ی هر*زه !اونم چند تا فحش بهم داد و رفت!یهو به ا.ت نگاه کردم دیدم وضع ا.ت هم همچین تعریفی نداره مسته مست بود!خو توکه جنبه نداری چرا میخوری😐یه پسر رفت سمتش اونم بهش یه چیزی گفت پسره هم با دختره کنار ا.ت رفت.ولی خودمونیم ها این ا.ت هم وقتی مست میکنه چقد هات میشه!نه جونگ کوک از این فکرای مسخره نکن!🫣یهو دیدم دوتا از دکمه های لباسشو باز کرد!😶 نه انگار وضعش خیلی خرابه الان کار دسته خودش میده! یهو دیدم یه پسری رفت سمتش ا.ت هم یه چیزی بهش گفت بعد یهو پسره ا.ت رو کوبوند به میز و بین دستاش قفلش کرد بعد شروع کرد به بوسیدنش ا.ت هم که کلا مست بود و جون نداشت هیچ کاری بکنه پسره بغلش کرد و بردش طبقه بالا منم یهو بلند شدم و دنبالشون رفتم رفت داخل یه اتاق و ا.ت رو روی تخت گذاشت ا.ت هم از رو تخت بلند شد و گفت:گمشووو عوضییی!بعد پسره گفت:هیسسس بیبی گرل امشب مال منی پس بهتره انقد مقاومت نکنی، بعد برگشت سمت من مطمئنم که یه جا دیدمش.یادم اومد این که سویون عوضیه! خواست درو ببنده ولی منو دید یهو سمتش رفتم و کوبوندمش به دیوار و گلوشو گرفتم و داد زدم: داری چه غلطی میکنی عوضی!سویون :به تو ربطی نداره بعد باهم درگیر شدیم هنوز مستم و نمیتونم خوب کتکش بزنم هوشیاریم کافی نبود هنوز هم مست بودم و زورم بهش نمیرسید یه دفعه کوبوندم زمین و داشت میزد تو صورتم که یهو دیدم محکم پرت شد اونور بعد دیدم ا.ت دستشو سمتم دراز کرد و گفت:پاشو!/منم دستشو و گرفتم و بلند شدم یهو سویون یه چاقو درآورد سمت من حمله کرد که ا.ت من رو گرفت و پرید اونور ، محکم افتادیم زمین من آسیبی ندیده بودم ولی چاقو خونی شده بود ا.ت سریع بلند شد و داشت پسره رو میزد ا.ت خیلی مبارزه کردنش خوب بود فک نمیکردم بتونه از خودش دفاع کنه ولی اگه مبارزه بلد بود چرا قبلش از خودش دفاع نکرد؟!یهو دیدم ا.ت خواست بیوفته زمین سریع رفتم گرفتمش که نیوفته گذاشتمش روی تخت و رفتم سراغ سویون و تا جایی که میخورد زدمش.اونم پا به فرار گذاشت.رفتم سمت ا.ت بازوش رو با اون یکی دستش گرفته بود!/جونگ کوک:ا.ت تو خوبی؟/ا.ت:آره خوبم چیزی نیست...راستی تو کی هستی قیافت خیلی آشناست......
ادامه کامنت...
همینجور که نوشیدنی میخوردم اطرافم رو هم نگاه میکردم یهو دیدم یه دختر که یه لباس خیلیییی باز پوشیده بود و یه آرایش غلیظ داشت اومد سمتم و نشست رو پام!گفت:ددی من میشی خوشگله؟ خیلی گیج و مست بودم ولی به زور خودمو کنترل کردم از رو پاهام پرتش کردم پایین و گفتم:گمشو تا جونتو حرومت نکردم!اونم گفت:باید از خداتم باشه که من باهات باشم پسره ی اسکول!گفتم:گورتو گم کن دختره ی هر*زه !اونم چند تا فحش بهم داد و رفت!یهو به ا.ت نگاه کردم دیدم وضع ا.ت هم همچین تعریفی نداره مسته مست بود!خو توکه جنبه نداری چرا میخوری😐یه پسر رفت سمتش اونم بهش یه چیزی گفت پسره هم با دختره کنار ا.ت رفت.ولی خودمونیم ها این ا.ت هم وقتی مست میکنه چقد هات میشه!نه جونگ کوک از این فکرای مسخره نکن!🫣یهو دیدم دوتا از دکمه های لباسشو باز کرد!😶 نه انگار وضعش خیلی خرابه الان کار دسته خودش میده! یهو دیدم یه پسری رفت سمتش ا.ت هم یه چیزی بهش گفت بعد یهو پسره ا.ت رو کوبوند به میز و بین دستاش قفلش کرد بعد شروع کرد به بوسیدنش ا.ت هم که کلا مست بود و جون نداشت هیچ کاری بکنه پسره بغلش کرد و بردش طبقه بالا منم یهو بلند شدم و دنبالشون رفتم رفت داخل یه اتاق و ا.ت رو روی تخت گذاشت ا.ت هم از رو تخت بلند شد و گفت:گمشووو عوضییی!بعد پسره گفت:هیسسس بیبی گرل امشب مال منی پس بهتره انقد مقاومت نکنی، بعد برگشت سمت من مطمئنم که یه جا دیدمش.یادم اومد این که سویون عوضیه! خواست درو ببنده ولی منو دید یهو سمتش رفتم و کوبوندمش به دیوار و گلوشو گرفتم و داد زدم: داری چه غلطی میکنی عوضی!سویون :به تو ربطی نداره بعد باهم درگیر شدیم هنوز مستم و نمیتونم خوب کتکش بزنم هوشیاریم کافی نبود هنوز هم مست بودم و زورم بهش نمیرسید یه دفعه کوبوندم زمین و داشت میزد تو صورتم که یهو دیدم محکم پرت شد اونور بعد دیدم ا.ت دستشو سمتم دراز کرد و گفت:پاشو!/منم دستشو و گرفتم و بلند شدم یهو سویون یه چاقو درآورد سمت من حمله کرد که ا.ت من رو گرفت و پرید اونور ، محکم افتادیم زمین من آسیبی ندیده بودم ولی چاقو خونی شده بود ا.ت سریع بلند شد و داشت پسره رو میزد ا.ت خیلی مبارزه کردنش خوب بود فک نمیکردم بتونه از خودش دفاع کنه ولی اگه مبارزه بلد بود چرا قبلش از خودش دفاع نکرد؟!یهو دیدم ا.ت خواست بیوفته زمین سریع رفتم گرفتمش که نیوفته گذاشتمش روی تخت و رفتم سراغ سویون و تا جایی که میخورد زدمش.اونم پا به فرار گذاشت.رفتم سمت ا.ت بازوش رو با اون یکی دستش گرفته بود!/جونگ کوک:ا.ت تو خوبی؟/ا.ت:آره خوبم چیزی نیست...راستی تو کی هستی قیافت خیلی آشناست......
ادامه کامنت...
۲۵۷
۰۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.