۵:۰۰ . آخرین روزیه که میتونم تا این ساعت مخفیانه با
گوشیم بیدار باشم :)
#چند.پارتی
#درخواستی
وقتی خواهر ناتنیشونی مامان باباتون𖥻 نیستن و همو دوست دارین و باهم اهم اهم میکنین و وسط اهم اهم میگی ،پوص........یمو لیس بزن 𖥻
𝙿𝚊𝚛𝚝¹¹
ᨒᨓᨒᨓᨒᨓ
بهش رسیدم و کنارش راه میرفتم که...
_ دستشو گرفتم و شروع کردم تند تند راه رفتن یه لبخند گنده زدم
+ منم قدم هامو سریعتر کردم
_ بالاخره رسیدیم به محوطه شهربازی
+ دوست داری چی سوار شیم
_ اممم.. نظر تو چیه؟
+ به نظرم از دیسکو بنگ بنگ شروع کنیم
_اوکیه
_میخوام برم دوست پسر پیدا کنم 😍🤭😁
+هه ... عمرااا... تو پیش خودم میشینی " جدی طورانه "
_...
+ رفتیم بلیط گرفتیم و رفتم نشستم روی صندلیش و به نایون هم گفتم بیاد بغلم بشینه دیسکو شروع کرد به چرخیدن و حرکت کردن ه نایون نگاه کردم که چشماش از خوشحالی برق میزد من به دامنش افتاد که با حرکت دیسکو بالا پایین میشد نگاهی به نایون کردم که انگار تازه متوجه قضیه شده بود
پام رو روی دامن و پاهاش گذاشتم و یکی از دستامو بردم و دور کمرش گرفتم و سفت بغلش کردم بعد با اون یکی دستم سفت به صندلی چسبیده بودم
𓂃→¹⁵مین بعد ˖
+بازی تموم شد و اومدیم پایین
_عالییییییی بود 😍😍😄
+😃🥰
_چرا نذاشتی دوست پسر پیدا کنم
+ ههه... چی ... اصلااا تو نباید دوست پسر داشته باشی ، خودم دوست پسرت میشم ولی تو نباید داشته باشی
_چیی؟؟😍😍😃 " ذوق و شک "
+ " کوک تازه متوجه حرفی که زده میشه ومیگه "
+چیزه ... به دل نگیر " سریع میدوعه میره تا بیلیت ی بازی دیگه رو بگیره "
_هاا.. چرا اینجوری کرد.. کلی ذوق کردم با حرفش که زد تو بُرجَکَم .. ..ایشششش☹🥺 " اندکی ناراحت "
+نایون اومد پیشم انگار اون نایون خوشحال چند لحظه پیش نبود ، ینی با کدوم تیکه از حرفم نارحت شد ؟؟! وقتی گفتم نباید دوست پسر داشته باشی !!؟ یا وقتی گفتم به دل نگیر !!؟
_خب الان قراره چی سوار شیم ؟؟
+بیا بریم اون بازیه اونو جدیدی آوردن " اشاره به بازی ... ( خودتون ی چیزی تصور کنید )
_ کوک گفت و تموم شدیم بعد هم به پیشنهاد من چند بازی رو سوار شدیم
𓂃→⁴⁵مین بعد ˖
ادامه دارد ...«
خــــــــمـاریــــ👀🥹
࣪⭑ ҂ ❙❘❙❚❙❘❙❙❚❙❘❙
چطور بود ؟! خوشحال میشم نظراتتونو بدونم
₍ᐢ..ᐢ₎
⋆ ׅ ࣪𓏲 ּ ֶָ⬩
#چند.پارتی
#درخواستی
وقتی خواهر ناتنیشونی مامان باباتون𖥻 نیستن و همو دوست دارین و باهم اهم اهم میکنین و وسط اهم اهم میگی ،پوص........یمو لیس بزن 𖥻
𝙿𝚊𝚛𝚝¹¹
ᨒᨓᨒᨓᨒᨓ
بهش رسیدم و کنارش راه میرفتم که...
_ دستشو گرفتم و شروع کردم تند تند راه رفتن یه لبخند گنده زدم
+ منم قدم هامو سریعتر کردم
_ بالاخره رسیدیم به محوطه شهربازی
+ دوست داری چی سوار شیم
_ اممم.. نظر تو چیه؟
+ به نظرم از دیسکو بنگ بنگ شروع کنیم
_اوکیه
_میخوام برم دوست پسر پیدا کنم 😍🤭😁
+هه ... عمرااا... تو پیش خودم میشینی " جدی طورانه "
_...
+ رفتیم بلیط گرفتیم و رفتم نشستم روی صندلیش و به نایون هم گفتم بیاد بغلم بشینه دیسکو شروع کرد به چرخیدن و حرکت کردن ه نایون نگاه کردم که چشماش از خوشحالی برق میزد من به دامنش افتاد که با حرکت دیسکو بالا پایین میشد نگاهی به نایون کردم که انگار تازه متوجه قضیه شده بود
پام رو روی دامن و پاهاش گذاشتم و یکی از دستامو بردم و دور کمرش گرفتم و سفت بغلش کردم بعد با اون یکی دستم سفت به صندلی چسبیده بودم
𓂃→¹⁵مین بعد ˖
+بازی تموم شد و اومدیم پایین
_عالییییییی بود 😍😍😄
+😃🥰
_چرا نذاشتی دوست پسر پیدا کنم
+ ههه... چی ... اصلااا تو نباید دوست پسر داشته باشی ، خودم دوست پسرت میشم ولی تو نباید داشته باشی
_چیی؟؟😍😍😃 " ذوق و شک "
+ " کوک تازه متوجه حرفی که زده میشه ومیگه "
+چیزه ... به دل نگیر " سریع میدوعه میره تا بیلیت ی بازی دیگه رو بگیره "
_هاا.. چرا اینجوری کرد.. کلی ذوق کردم با حرفش که زد تو بُرجَکَم .. ..ایشششش☹🥺 " اندکی ناراحت "
+نایون اومد پیشم انگار اون نایون خوشحال چند لحظه پیش نبود ، ینی با کدوم تیکه از حرفم نارحت شد ؟؟! وقتی گفتم نباید دوست پسر داشته باشی !!؟ یا وقتی گفتم به دل نگیر !!؟
_خب الان قراره چی سوار شیم ؟؟
+بیا بریم اون بازیه اونو جدیدی آوردن " اشاره به بازی ... ( خودتون ی چیزی تصور کنید )
_ کوک گفت و تموم شدیم بعد هم به پیشنهاد من چند بازی رو سوار شدیم
𓂃→⁴⁵مین بعد ˖
ادامه دارد ...«
خــــــــمـاریــــ👀🥹
࣪⭑ ҂ ❙❘❙❚❙❘❙❙❚❙❘❙
چطور بود ؟! خوشحال میشم نظراتتونو بدونم
₍ᐢ..ᐢ₎
⋆ ׅ ࣪𓏲 ּ ֶָ⬩
۱۳.۲k
۳۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.