فیک کوک ( جدایی ناپذیر) پارت ۲
از زبان ا/ت
گفتم : ممنون راستی اسمه شما چیه دستش رو به نشونه دست دادن آورد جلو و گفت : من لینا هستم دست دادم باهاش و گفتم : خوشبختم لینا.... گفت : خانم...لینا خانم گفتم : بله لینا خانم
نشستم پشته میزم بعده یک ساعت کار یکی از کارمندا اومد و بهم یه پرونده داد گفت : اینا رو ببر پیشه رییس جونگ کوک گفتم : مگه رییس اینجا تهیونگ نیست گفت : چون تو تازه وارد هستی نمیدونی رییس اصلی اینجا جونگ کوکه گفتم : آها فهمیدم خب اتاقشون کجاست گفت : چند متر جلوتر از میزت اون دره شیشهای گفتم : باشه
وای یعنی رییس چه شکلیه رفتم در زدم البته دره اتاقش شیشهای میتونه ببینه کی پشته دره گفت : بیا همین که وارد شدم اصلا با فرده بی نقص روبه رو شدم یه چند دقیقه همینطوری مثل احمقا بهش زول زده بودم پرونده رو گذاشتم روی میز و گفتم : اینا رو گفتن واسه شما بیارم برگشتم که بیام بیرون گفت : یه لحظه صبر کن تو کارمنده جدیدی برگشتم سمتش و گفتم : بله...من ا/ت هستم خواهره منشیه برادرتون گفت : آها خوشبختم گفتم : همچنین بعدش اومدم بیرون چرا اینقدر بهم استرس داد
( یک هفته بعد )
از زبان ا/ت
وای هر روز رییس جونگ کوک رو میبینم اصلا انگار انرژی جز استرس بهم نمیده
نشسته بودم پشته لپتاپم که لینا خانم اومد و گفت : ا/ت پاشو جلسه داریم گفتم : باشه اومدم رفتیم اتاق جلسه همه بودن جونگ کوک بلند شد و در مورد موضوع جلسه صحبت کرد همه نظراتشون رو دادن ولی من داشتم فکر میکردم که به نتیجه رسیدم منم نظرم رو گفتم همه خوششون اومد و با من موافق بودن ولی جونگ کوک هنوز نظرش رو نگفته بود برگشتم سمتش و گفتم : شما...چی
لبخند زد و گفت : به نظره من عالیه
خندیدم و گفتم : پس همه چیز اوکی
گفت : اوهوم جلسه تموم شد و هممون رفتیم بیرون از اتاق
......
گفتم : ممنون راستی اسمه شما چیه دستش رو به نشونه دست دادن آورد جلو و گفت : من لینا هستم دست دادم باهاش و گفتم : خوشبختم لینا.... گفت : خانم...لینا خانم گفتم : بله لینا خانم
نشستم پشته میزم بعده یک ساعت کار یکی از کارمندا اومد و بهم یه پرونده داد گفت : اینا رو ببر پیشه رییس جونگ کوک گفتم : مگه رییس اینجا تهیونگ نیست گفت : چون تو تازه وارد هستی نمیدونی رییس اصلی اینجا جونگ کوکه گفتم : آها فهمیدم خب اتاقشون کجاست گفت : چند متر جلوتر از میزت اون دره شیشهای گفتم : باشه
وای یعنی رییس چه شکلیه رفتم در زدم البته دره اتاقش شیشهای میتونه ببینه کی پشته دره گفت : بیا همین که وارد شدم اصلا با فرده بی نقص روبه رو شدم یه چند دقیقه همینطوری مثل احمقا بهش زول زده بودم پرونده رو گذاشتم روی میز و گفتم : اینا رو گفتن واسه شما بیارم برگشتم که بیام بیرون گفت : یه لحظه صبر کن تو کارمنده جدیدی برگشتم سمتش و گفتم : بله...من ا/ت هستم خواهره منشیه برادرتون گفت : آها خوشبختم گفتم : همچنین بعدش اومدم بیرون چرا اینقدر بهم استرس داد
( یک هفته بعد )
از زبان ا/ت
وای هر روز رییس جونگ کوک رو میبینم اصلا انگار انرژی جز استرس بهم نمیده
نشسته بودم پشته لپتاپم که لینا خانم اومد و گفت : ا/ت پاشو جلسه داریم گفتم : باشه اومدم رفتیم اتاق جلسه همه بودن جونگ کوک بلند شد و در مورد موضوع جلسه صحبت کرد همه نظراتشون رو دادن ولی من داشتم فکر میکردم که به نتیجه رسیدم منم نظرم رو گفتم همه خوششون اومد و با من موافق بودن ولی جونگ کوک هنوز نظرش رو نگفته بود برگشتم سمتش و گفتم : شما...چی
لبخند زد و گفت : به نظره من عالیه
خندیدم و گفتم : پس همه چیز اوکی
گفت : اوهوم جلسه تموم شد و هممون رفتیم بیرون از اتاق
......
۱۸۹.۱k
۰۳ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.