proud love پارت37
با نامی رفتیم پایین لیسا داشت با هلن بازی میکرد
لیسا. نامی چیزی شده ناراحت بنظر میرسید
نامی. هانا
هانا. من همچیو فهمیدم
لیسا. اما نامی قول دادی ب کسی نگی اگه هلن چیزیش بشه چی 🥺
هانا. لیسا هلن بچه اوپامه چرا باید ب کسی بگم نگران نباش ما مراقبشیم اون بچتونه نباید قایم میکردید من با جیمین صحبت میکنم ک قضیه رو درست کنه
لیسا بغض کرده بود پرید بغلم
لیسا. مرسی هانا
هانا. نگران نباش مامان توچولو حواسمون هست 😝
از بغلش اومدم بیرون رفتم بالا جیمین تو اتاق کارش بود سرشو با دستش گرفته بود با صدای در ب من نگاه کرد
جیمین. باید صحبت کنیم
هانا. برای چی
جیمین. درمورد نامیه
هانا. میدونم جیمین نامی همچو بهم گفت
جیمین. چی گفت
همچیو بهش توضیح دادم درمورد نامی
جیمین. واقعا فکر نمیکردم
هانا. بغض کرده بودم داداشم خیلی گناه داله 🥺
جیمین. نگران نباش بیبی من اون یارو پیدا میکنم کارشو میسازم حتما از هلن مراقبت میکنیم اون بچه بهترین دوستمه
هانا. واقعا اینکارو میکنی
اومد جلو دستمو گرفت
جیمین. البته من همه کاری ب خاطر تو و کشایی ک برام با ارزشن میکنم هوم حالا گریه نکن بیبی من 🙃
بغلم کرد سرمو بوسید یکم پوکر بودم جیمین شروع کرد منو اذیت کردن هعی گرنمو گاز میگرفتو بوسم میکرد
هانا. ایی نکن بچه پروو
جیمین. ععع اینطوریهههه خانم پارککک
با این حرفش انکار دنیارو بهم دادن نمیدونم چرا ذوق کردم
جیمین. خودت خواستی پرو
با هم خندیدیم
هانا. هعی جیمین کاری نمیکنی مگه نه
جیمین. نمیدونم شاید ی بچه کوچولو هم ما داشته باشیم
زدم بهش رفتیم سمت کاناپه دراز کشیدم روم خیمه زد با چهره خمار نگاهم کرد لبشو با زبونش تر کرد اومدم چیزی بگم ک لبشو کوبید بهم مک های نرمی میزد منم باهاش همکاری کردم دستاشو برد پشت باس. نمو گرفت چنگ زدو فشار دادو منو ب خودش چسبوند با اینکارش قفسه سی. نه هامون چسبید ب هم دستمو گذاشتم رو سینه عضلانیش مک های عمیقی میزدیم زبونشو میمالید ب لبم چند دقیقه بعد با صدا از هم جدا شدیم سرمونو چسبوندیم ب هم
با شیطنت نگاه کردو باس. نمو چنگ زد ک اخ ارومی گفتم
جیمین. نظرت چیه یکمی شیطونی کنیم
هانا. نههه من نیخوامم برو اونورر
جیمین. نوموخوام بعدم کسی نظرتو نپرسید من منظورم این بود شیطونی کنیم
هانا. جیمین ب هیچ وج نکننننن
چشاشو بست اومد نزدیکم ک از زیر دستش اومدم بیرون تو همون حالت خشکش زد ی نگاه ب من کرد زبون درازی کردم گفتم
هانا. بایییی خوش بگذرهههه
جیمین. هااانااا خیلی بجنسیی منو تو ابن حالم ول کردیی برات تلافیی میکنمممم پروووو
وایساااا
ولش کردم رفتم راستش دلم براش سوخت ولی نخیرمم اون حقشه من الان بچه مچه نمیخوام
رفتم تو اتاقم نامی هلنو با ی نامه گذاشته بود برام
تعجب کردم
نامرو باز کردم
نامی
سلام هانا میدونم شاید ازم دلخور بشی اما ما نمیتونیم پیش بچه باشیم براش خطرناکه خواهشا دنبالمون نگرد وقتش بشه خودمون برمیگردیم ببخشید من لیسارو دوست دارم هم هلنو اما جدا بودنمون از دخترمون برای همممون بهترهه منو لیسا رفتیم از این کشور مراقب هلن باش و بهش بزرگ شد بگو ک چقدر دوستش داریم من متاسفم مثل ی برادر برات نبودم میرم و خوشبخت بشید نمیدونم کار درستی بود یا غلط اما من لیسارو خیلی دوست دارم و با اون رفتم از اینجا بیین همه شمااا و جون خودمون شمارو انتخاب کردیمو از اینجا رفتیم تا سالم باشید
مراقب باشید دوستت دارم هانا خوشبخت شو با جیمین بای
با این نامه قلبم وایساد جیمین اومد تو اتاقم با خنده جیمین. ایی پیداتت کردممم خانمممم خانماااا ب دیدن قیافه من گفت
جیمین. هانا چت شده نامرو از دستم گرفت خوند
هانا. با بغض اون رفت...... من بعد ده سال برادرمو پیدا کردم با دستای خودش منو تنها گذاشت
جیمین. هانا مجبور بود
با گریه و داد گفتم
هانا. هق اوننن میتونستتت اینجااا باشه هق با هم اون یارو پیدا میکردیم هق نمیخوامش نمیخوامشش هیچوقتتت نمیبخشممم اون بچرووو منو تنها گذاشتتت بچهه اونم مثل من بی پدرو مادر بزرگ میشن دیگه رفته حقق ندارههه برگرده ب اینجااا اگه اومدد برای من ی غریبسسس هق نمیبخشمش هق نمیبخشمش زدم گلدونو همچیو شکوندم با هر حرفم
جیمین اومد طرفم بغلم کرد دستامو تو بغلش قفل کرد
جیمین. هوششش ساکتتن اروم باش بیب اروم هوش
هانا هق هق
چند دقیقه بعد
هاییییی اینم از این پارت یکم درس دارم بقیشم میزارم امروز
لیسا. نامی چیزی شده ناراحت بنظر میرسید
نامی. هانا
هانا. من همچیو فهمیدم
لیسا. اما نامی قول دادی ب کسی نگی اگه هلن چیزیش بشه چی 🥺
هانا. لیسا هلن بچه اوپامه چرا باید ب کسی بگم نگران نباش ما مراقبشیم اون بچتونه نباید قایم میکردید من با جیمین صحبت میکنم ک قضیه رو درست کنه
لیسا بغض کرده بود پرید بغلم
لیسا. مرسی هانا
هانا. نگران نباش مامان توچولو حواسمون هست 😝
از بغلش اومدم بیرون رفتم بالا جیمین تو اتاق کارش بود سرشو با دستش گرفته بود با صدای در ب من نگاه کرد
جیمین. باید صحبت کنیم
هانا. برای چی
جیمین. درمورد نامیه
هانا. میدونم جیمین نامی همچو بهم گفت
جیمین. چی گفت
همچیو بهش توضیح دادم درمورد نامی
جیمین. واقعا فکر نمیکردم
هانا. بغض کرده بودم داداشم خیلی گناه داله 🥺
جیمین. نگران نباش بیبی من اون یارو پیدا میکنم کارشو میسازم حتما از هلن مراقبت میکنیم اون بچه بهترین دوستمه
هانا. واقعا اینکارو میکنی
اومد جلو دستمو گرفت
جیمین. البته من همه کاری ب خاطر تو و کشایی ک برام با ارزشن میکنم هوم حالا گریه نکن بیبی من 🙃
بغلم کرد سرمو بوسید یکم پوکر بودم جیمین شروع کرد منو اذیت کردن هعی گرنمو گاز میگرفتو بوسم میکرد
هانا. ایی نکن بچه پروو
جیمین. ععع اینطوریهههه خانم پارککک
با این حرفش انکار دنیارو بهم دادن نمیدونم چرا ذوق کردم
جیمین. خودت خواستی پرو
با هم خندیدیم
هانا. هعی جیمین کاری نمیکنی مگه نه
جیمین. نمیدونم شاید ی بچه کوچولو هم ما داشته باشیم
زدم بهش رفتیم سمت کاناپه دراز کشیدم روم خیمه زد با چهره خمار نگاهم کرد لبشو با زبونش تر کرد اومدم چیزی بگم ک لبشو کوبید بهم مک های نرمی میزد منم باهاش همکاری کردم دستاشو برد پشت باس. نمو گرفت چنگ زدو فشار دادو منو ب خودش چسبوند با اینکارش قفسه سی. نه هامون چسبید ب هم دستمو گذاشتم رو سینه عضلانیش مک های عمیقی میزدیم زبونشو میمالید ب لبم چند دقیقه بعد با صدا از هم جدا شدیم سرمونو چسبوندیم ب هم
با شیطنت نگاه کردو باس. نمو چنگ زد ک اخ ارومی گفتم
جیمین. نظرت چیه یکمی شیطونی کنیم
هانا. نههه من نیخوامم برو اونورر
جیمین. نوموخوام بعدم کسی نظرتو نپرسید من منظورم این بود شیطونی کنیم
هانا. جیمین ب هیچ وج نکننننن
چشاشو بست اومد نزدیکم ک از زیر دستش اومدم بیرون تو همون حالت خشکش زد ی نگاه ب من کرد زبون درازی کردم گفتم
هانا. بایییی خوش بگذرهههه
جیمین. هااانااا خیلی بجنسیی منو تو ابن حالم ول کردیی برات تلافیی میکنمممم پروووو
وایساااا
ولش کردم رفتم راستش دلم براش سوخت ولی نخیرمم اون حقشه من الان بچه مچه نمیخوام
رفتم تو اتاقم نامی هلنو با ی نامه گذاشته بود برام
تعجب کردم
نامرو باز کردم
نامی
سلام هانا میدونم شاید ازم دلخور بشی اما ما نمیتونیم پیش بچه باشیم براش خطرناکه خواهشا دنبالمون نگرد وقتش بشه خودمون برمیگردیم ببخشید من لیسارو دوست دارم هم هلنو اما جدا بودنمون از دخترمون برای همممون بهترهه منو لیسا رفتیم از این کشور مراقب هلن باش و بهش بزرگ شد بگو ک چقدر دوستش داریم من متاسفم مثل ی برادر برات نبودم میرم و خوشبخت بشید نمیدونم کار درستی بود یا غلط اما من لیسارو خیلی دوست دارم و با اون رفتم از اینجا بیین همه شمااا و جون خودمون شمارو انتخاب کردیمو از اینجا رفتیم تا سالم باشید
مراقب باشید دوستت دارم هانا خوشبخت شو با جیمین بای
با این نامه قلبم وایساد جیمین اومد تو اتاقم با خنده جیمین. ایی پیداتت کردممم خانمممم خانماااا ب دیدن قیافه من گفت
جیمین. هانا چت شده نامرو از دستم گرفت خوند
هانا. با بغض اون رفت...... من بعد ده سال برادرمو پیدا کردم با دستای خودش منو تنها گذاشت
جیمین. هانا مجبور بود
با گریه و داد گفتم
هانا. هق اوننن میتونستتت اینجااا باشه هق با هم اون یارو پیدا میکردیم هق نمیخوامش نمیخوامشش هیچوقتتت نمیبخشممم اون بچرووو منو تنها گذاشتتت بچهه اونم مثل من بی پدرو مادر بزرگ میشن دیگه رفته حقق ندارههه برگرده ب اینجااا اگه اومدد برای من ی غریبسسس هق نمیبخشمش هق نمیبخشمش زدم گلدونو همچیو شکوندم با هر حرفم
جیمین اومد طرفم بغلم کرد دستامو تو بغلش قفل کرد
جیمین. هوششش ساکتتن اروم باش بیب اروم هوش
هانا هق هق
چند دقیقه بعد
هاییییی اینم از این پارت یکم درس دارم بقیشم میزارم امروز
۳۵.۱k
۱۰ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.