love again🥀p۲۹
۹ ماه بعد
+اون مگه بهم قول نداد آدم نکشم؟ به یکی دیگه بگه من این کارو نمیکنم
نانسی:آره ولی الان دیگه مهمه تو که تیر اندازیت قوی نشونه گیریت قوی دیگه چی بهتر از این؟بدو دیگه لطفا قبول کن
+اوففففف خدا آخه چرا من.....ببین، بخاطر اینکه تو برام مهمی قبول میکنم وگرنه اصلا دوست ندارم ریخت اون چانهی کثیفو ببینم
نانسی:مرسی اونی
+یاااا چند بار بهت گفتم بهم نگو اونی خوشم نمیاد
نانسی:باشه اونی
+تو که باز گفتی اونی
نانسی:اوک....من برم به ریس خیر بدم
+نانسی دیگه بهش نگو ریس تو که میدونی اون آدم کثیفیه تو نباید پیشش کار کنی
نانسی:من رفتم بای
اینو گفت و حرف منو نادیده گرفت و رفت روی کاناپه لم دادم داخل پیپ توتون ریختم و بعد اینکه درستش کردم لای لبام گذاشتم از اول وقتی بچه بودم دوست داشتم بکشم خیلب حس قشنگی داره همینطوری توی حال خودم بودم که جونگ کوک با یه حوله دور کمرش از اتاقش اومد بیرون
+عافیت
&تو که بازم پیپ میکشی...زیاد خوب نیس نکش
+تو چرا انقدر میری حموم؟
&یااا نونا بیا یه چیزی درست کن گشنمه
+خودت درست کن واسه خودت...من رفتم اتاق خستم
&بیتربیت
+خودتی
&نودل میخوری؟
+درست کن اگه خوردم میخورم نخوردم بزار یخچال
&اوک
رفتم اتاقم خواستم بخوابم صدای گوشیم و شنیدم که از سالن میومد اهمیت ندادم ولی با یاد چانهی از روی تخت بلند شدم زودی رفتم سالن وای دیر شده بود جونگ کوک گوشی رو قطع کرد و با اخم غلیظی که وسط ابروش بود بهم نگاه کرد
&مگه نگفتم دیگه باهاش حرف نزن
+گوشیو بده من
&جواب منو بده..بازم با چانهی حرف میزنی؟مگه من بهت نگفتم دیگه از گوشیت حذفش کن؟هوووم؟
+جی کی غذات میسوزه بده من برو غذاتو ببین
&جی هییییی
جونگ کوک یه دادی زد که گوشام سوت کشید
+چ..چرا داد میزنی
&به حرف منم احترام بزار...نمیتونم بزارم هرکاری که دلت میخواد بکنی....اون تورو توی دردسر میندازه
گوشیو محکم از دستش گرفتم و به چشاش نگاه کردم
+خودت منو تا اینجا کشوندی دیگه باید به عواقبش فکر میکردی حالا هم برو غذات میسوزه
رفتم اتاق بهش زنگ زدم
+چی میخوای؟
چانهی:خوشحالم که قبول کردی
+هه واسع من عین آب خوردنه فقط میخوام از زندگیم گورتو گم کنی، افتاد؟
چانهی:بهت خبر میدم کی بیای واسه قرارداد
گوشیو قطع کردم و رفتم داخل ایوان با خودم فکر میکردم یعنی تا الان جیمین واسه خودش کسیو پیدا کرده؟با حرفای من امیدوارم بلایی سر خودش نیاره...ردی تخت دراز کشیدم و چشمامو بستم و به خواب فرو رفتم....
#جونگ کوک
نودل و داخل کاسه ریختم و همراه با چاپستیک ها به سمت اتاق جی هی رفتم درو باز کردم خوابش برده بود واسش روی میز گذاشتم خواستم از اتاقش برم بیرون ولی با لرزش گوشیش روی میز که چند بار پشت سرهم میومد کنجکاویم نزاشت آروم بگیرم رفتم سمت گوشیش رمزو باز کردم از طرف چانهی بود پیامکو باز کردم "صبح ساعت ۴ آدرس*** میبینمت"
بعد پیام گوشیو گذاشتم جاش و رفتم اتاقم روی صندلی جلوی کامپیوترم نشستم و از یه طرف بازی میکردم و از یه طرف نودل میخوردم یه فکر به سرم زد
&صبر کن ببینم،من نباید جی هی رو تنها جایی بفرستم..راس میگه خودم شروع کردم خودمم باید تمومش کنم.
بلند شدم و به سمت کمدم رفتم بازش کردم و صندوقو باز کردم و از داخلش یه جی پی اس درآوردم به اتاق جی هی رفتم گوشیشو برداشتم و بهش وصل کردم یکیشو به گوشی خودم بعدش به اتاق رفتم و عقربه رو تو ۴ کوک کردم به امید خدا چشمامو بستم..
+اون مگه بهم قول نداد آدم نکشم؟ به یکی دیگه بگه من این کارو نمیکنم
نانسی:آره ولی الان دیگه مهمه تو که تیر اندازیت قوی نشونه گیریت قوی دیگه چی بهتر از این؟بدو دیگه لطفا قبول کن
+اوففففف خدا آخه چرا من.....ببین، بخاطر اینکه تو برام مهمی قبول میکنم وگرنه اصلا دوست ندارم ریخت اون چانهی کثیفو ببینم
نانسی:مرسی اونی
+یاااا چند بار بهت گفتم بهم نگو اونی خوشم نمیاد
نانسی:باشه اونی
+تو که باز گفتی اونی
نانسی:اوک....من برم به ریس خیر بدم
+نانسی دیگه بهش نگو ریس تو که میدونی اون آدم کثیفیه تو نباید پیشش کار کنی
نانسی:من رفتم بای
اینو گفت و حرف منو نادیده گرفت و رفت روی کاناپه لم دادم داخل پیپ توتون ریختم و بعد اینکه درستش کردم لای لبام گذاشتم از اول وقتی بچه بودم دوست داشتم بکشم خیلب حس قشنگی داره همینطوری توی حال خودم بودم که جونگ کوک با یه حوله دور کمرش از اتاقش اومد بیرون
+عافیت
&تو که بازم پیپ میکشی...زیاد خوب نیس نکش
+تو چرا انقدر میری حموم؟
&یااا نونا بیا یه چیزی درست کن گشنمه
+خودت درست کن واسه خودت...من رفتم اتاق خستم
&بیتربیت
+خودتی
&نودل میخوری؟
+درست کن اگه خوردم میخورم نخوردم بزار یخچال
&اوک
رفتم اتاقم خواستم بخوابم صدای گوشیم و شنیدم که از سالن میومد اهمیت ندادم ولی با یاد چانهی از روی تخت بلند شدم زودی رفتم سالن وای دیر شده بود جونگ کوک گوشی رو قطع کرد و با اخم غلیظی که وسط ابروش بود بهم نگاه کرد
&مگه نگفتم دیگه باهاش حرف نزن
+گوشیو بده من
&جواب منو بده..بازم با چانهی حرف میزنی؟مگه من بهت نگفتم دیگه از گوشیت حذفش کن؟هوووم؟
+جی کی غذات میسوزه بده من برو غذاتو ببین
&جی هییییی
جونگ کوک یه دادی زد که گوشام سوت کشید
+چ..چرا داد میزنی
&به حرف منم احترام بزار...نمیتونم بزارم هرکاری که دلت میخواد بکنی....اون تورو توی دردسر میندازه
گوشیو محکم از دستش گرفتم و به چشاش نگاه کردم
+خودت منو تا اینجا کشوندی دیگه باید به عواقبش فکر میکردی حالا هم برو غذات میسوزه
رفتم اتاق بهش زنگ زدم
+چی میخوای؟
چانهی:خوشحالم که قبول کردی
+هه واسع من عین آب خوردنه فقط میخوام از زندگیم گورتو گم کنی، افتاد؟
چانهی:بهت خبر میدم کی بیای واسه قرارداد
گوشیو قطع کردم و رفتم داخل ایوان با خودم فکر میکردم یعنی تا الان جیمین واسه خودش کسیو پیدا کرده؟با حرفای من امیدوارم بلایی سر خودش نیاره...ردی تخت دراز کشیدم و چشمامو بستم و به خواب فرو رفتم....
#جونگ کوک
نودل و داخل کاسه ریختم و همراه با چاپستیک ها به سمت اتاق جی هی رفتم درو باز کردم خوابش برده بود واسش روی میز گذاشتم خواستم از اتاقش برم بیرون ولی با لرزش گوشیش روی میز که چند بار پشت سرهم میومد کنجکاویم نزاشت آروم بگیرم رفتم سمت گوشیش رمزو باز کردم از طرف چانهی بود پیامکو باز کردم "صبح ساعت ۴ آدرس*** میبینمت"
بعد پیام گوشیو گذاشتم جاش و رفتم اتاقم روی صندلی جلوی کامپیوترم نشستم و از یه طرف بازی میکردم و از یه طرف نودل میخوردم یه فکر به سرم زد
&صبر کن ببینم،من نباید جی هی رو تنها جایی بفرستم..راس میگه خودم شروع کردم خودمم باید تمومش کنم.
بلند شدم و به سمت کمدم رفتم بازش کردم و صندوقو باز کردم و از داخلش یه جی پی اس درآوردم به اتاق جی هی رفتم گوشیشو برداشتم و بهش وصل کردم یکیشو به گوشی خودم بعدش به اتاق رفتم و عقربه رو تو ۴ کوک کردم به امید خدا چشمامو بستم..
۳۰.۴k
۰۸ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.