پارت ۹ یاقوت آبی چشمانت
محل آژانس کاراگاهی دازای و آتسوشی کونیکیدا رو به آژنس برگردونده بودن و الان همه پشت درمانگاه آژانس جمع شده بودن یوسانو از اتاق بیرون اومد و اجازه ورود داد تانیزاکی و کونیکیدا که بعد از یک ساعت بهوش اومده بود رو تخت نشسته بودن و یوسانو که هیچ بیماری تشخیص نداده بود سردرگم بود تا اینکه رانپو سان شروع به صحبت کرد: راستش مطمئن نیستم چه اتفاقی افتاده اما کونیکیدا و تانیزاکی سعی کنید از موهبت هاتون استفاده کنید
اول همه با تعجب به رانپو خیره شدن ولی وقتی کونیکیدا و تانیزاکی نتونستن موهبت هاشون رو فعال کنن همه با نگاه ترسیده و پرسشگر به رئیس فوکوزاوا خیره بود تا اینکه صدای لب تاب فوکوزاوا بلند شد
محل مافیا بندر
وضعیتی مشابه آژانس تو مافیا برقرار بود و موری سان به شدت عصبی بود تاچیهارا که به اطراف نگاه کرد تازه متوجه چیزی شد یه نفر کم بود چویا نبود یعنی کجا رفته بود اونم وقتی دوتا از افراد مافیا موهبتشون رو از دست داده بودن به چویا زنگ زد و وقتی جوابی دریافت نکرد گرهی بین ابرهاش ایجاد شد که ناگهان صدای لب تاب موری سان بلند شد انگار کسی تماس تصویری برقرار کرده بود با موری سان و فوکوزاوا سان و اون کسی نبود جز ناتسومه سنسی پس ماجرا از چیزی که همه فکر می کردن عجیب تر و ترسناک تر بود
مکان خانه چویا
به هر سختی بود خودش رو به خونه و اتاقش رسوند در اتاقش رو باز کرد و کشان کشان خودش رو به تخت رسوند باید قبل از اینکه بهش حمله دست بده کاری می کرد پس دستش رو به سمت یخچال کوچیک کنار تخت دراز کرد درش رو باز کرد و سرنگ و دارو رو بیرون آورد و پس از آماده کردنش مستقیم به سمت چپ قفسه ی سینش تزریق کرد دست بی جونش رو دراز کرد قرص ها رو هم بیرون آورد بدون آب خورد و در یخچال کوچک رو بست و روی تخت از حال رفت قبل از اینکه به خواب بره به این فکر کرد که توسط موری و تو ماموریت هاش می میره یا توسط بیماری و قلب ضعیفش و به خواب رفت البته کی می دونه که پسر مو حنایی به خواب رفت یا از هوش رفت
_______________
پارت بعد ساعت ۶ بعد از ظهر
اول همه با تعجب به رانپو خیره شدن ولی وقتی کونیکیدا و تانیزاکی نتونستن موهبت هاشون رو فعال کنن همه با نگاه ترسیده و پرسشگر به رئیس فوکوزاوا خیره بود تا اینکه صدای لب تاب فوکوزاوا بلند شد
محل مافیا بندر
وضعیتی مشابه آژانس تو مافیا برقرار بود و موری سان به شدت عصبی بود تاچیهارا که به اطراف نگاه کرد تازه متوجه چیزی شد یه نفر کم بود چویا نبود یعنی کجا رفته بود اونم وقتی دوتا از افراد مافیا موهبتشون رو از دست داده بودن به چویا زنگ زد و وقتی جوابی دریافت نکرد گرهی بین ابرهاش ایجاد شد که ناگهان صدای لب تاب موری سان بلند شد انگار کسی تماس تصویری برقرار کرده بود با موری سان و فوکوزاوا سان و اون کسی نبود جز ناتسومه سنسی پس ماجرا از چیزی که همه فکر می کردن عجیب تر و ترسناک تر بود
مکان خانه چویا
به هر سختی بود خودش رو به خونه و اتاقش رسوند در اتاقش رو باز کرد و کشان کشان خودش رو به تخت رسوند باید قبل از اینکه بهش حمله دست بده کاری می کرد پس دستش رو به سمت یخچال کوچیک کنار تخت دراز کرد درش رو باز کرد و سرنگ و دارو رو بیرون آورد و پس از آماده کردنش مستقیم به سمت چپ قفسه ی سینش تزریق کرد دست بی جونش رو دراز کرد قرص ها رو هم بیرون آورد بدون آب خورد و در یخچال کوچک رو بست و روی تخت از حال رفت قبل از اینکه به خواب بره به این فکر کرد که توسط موری و تو ماموریت هاش می میره یا توسط بیماری و قلب ضعیفش و به خواب رفت البته کی می دونه که پسر مو حنایی به خواب رفت یا از هوش رفت
_______________
پارت بعد ساعت ۶ بعد از ظهر
۳.۴k
۲۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.