پارت هفتم
پارت هفتم
که دیدم روی تخت یه نامه هست برش داشتم بازش کردم دیدم نوشته خوشت اومد لبخند زدم تو دلم گفتم :آره
بهش پیام دادم گفتم :سلام هدیت قشنگ بود ولی من شما رو نمیشناسم میشه اسمتون رو بدونم؟!؟!؟
مخاطب ناشناس: من بیون بکهیون هستم
صبا:خوشبختم 😄
چت رو تمام کردم و چشم هام رو روی هم گذاشتم
چشمام رو که باز کردم دیدم...
که دیدم روی تخت یه نامه هست برش داشتم بازش کردم دیدم نوشته خوشت اومد لبخند زدم تو دلم گفتم :آره
بهش پیام دادم گفتم :سلام هدیت قشنگ بود ولی من شما رو نمیشناسم میشه اسمتون رو بدونم؟!؟!؟
مخاطب ناشناس: من بیون بکهیون هستم
صبا:خوشبختم 😄
چت رو تمام کردم و چشم هام رو روی هم گذاشتم
چشمام رو که باز کردم دیدم...
۴۷.۴k
۱۶ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.