دو پارتی از جین
ویو مین هی:
از دیوار پریدم پایین الان رسماً توی عمارت پسر رییس جمهور بودم و این پسر رییس جمهور دوست پسر سابق منه که بخاطر خیانتی که بهم کرده بود ازش جدا شدم البته وقتی کای پیشنهاد این دزدی رو بهم داد با کله قبول کردم چرا بهش ضربه نزنم؟
یکی بود که مدارکی که جین توی گاوصندوقش نگهداری میکرد رو میخواست و بابتش پول زیادی میداد طوری که دیگه نیاز نباشه تا اخر زندگیم همچنین کار کثیفی کنم...
هدفون رو توی گوشم گذاشتم و شروع کردم به راه رفتن باید از یه جا میرفتم تو که صدای کای توی گوشم پیچید
کای:از در ورودی بری داخل صد در صد میگیرنت برو پشت عمارت و از در آشپزخونه برو داخل
مین هی:اوکی
همینطوری داشتم میرفتم که رسیدم اما یه غول جلوی درش گذاشته بودن
مین هی:یکی جلوی درشه یه لحظه وایسا
باید با یه چیزی از جلوی اون در میکشیدمش کنار اما چطوری به دیدن چوب کنار دستم چشمام برق زد چوب رو برداشتم میخواستم برم پشت سرش که دیدم نیست غیبش زده اطرافمو نگاه کردم
نه نیست رفته چه بهتر بی سر و صدا میرم داخل
مین هی:کای صدامو داری
کای:ف.........ر.......ا.......ر..........ک.........ن(با قطع و وصل)
مین هی:چی گفتی نمیشنوم چی میگی
همزمان که داشتم با کای حرف میزدم به سمت در آشپزخونه رفتم دستم به دستگیره رسید کشیدمش پایین در رو که باز کردم با دیدن جین که توی آشپزخونه وایسا خشکم زد یه دفعه صدای کای توی گوشم اومد
کای:بیا بیرون برات تله گذاشته
همون طوری خشکم زده بود داشتم بهش نگاه میکردم که با یه پوزخند عمیق شروع کرد به حرف زدن
جین:مشتاق دیدار
زبونم قفل شده بود مغزم فقط دستور میداد ازش دورشم در رو سریع بستم و به سمت دیوار رفتم چون داشتم پشت سرم رو نگاه میکردم ببینم دنبالم میاد یا نه جلو رو ندیدم که به یه ادم خوردم و افتادم زمین به جلوم نگاه کردم جلوی همون دیواری که اومدم داخل پر از نگهبان بود سریع بلند شدم میخواستم از یه حا دیگه بزنم بیرون که مچ دستم رو یکی گرفت برگشتم طرفش خودش بود
جین:جایی تشریف میبردین خانم کیم
مین هی:من خودم فامیلی دارم فامیلی خودتو روی من نزار
سعی داشتم مچ دستمو از توی دستش بکشم بیرون که سرشو کج کردو گفت
جین:چرا مگه چند وقت دیگه زنم نمیشی
مین هی:چرا چرت و پرت میگی،دستمو ول کن
جین:ببین اومدنت با خودت بود اما رفتنت دست خودت نیست،پس بهتره اروم بگیری تا اون دوستتو به پلیس گزارش ندادم(با پوزخند)
مین هی:ببین دستمو ول کن قول میدم دیگه اصلا منو توی کره نمیبینی
جین:متاسفم که اینو میگم اما این همه نقشه نکشیدم که بزارم تو الان بری
دستمو کشید به سمت آشپزخونه هر چقدر تلاش میکردم که دستمو ول کنه محکم تر دستمو میگرفت از آشپزخونه که رفت داخل به سمت....
از دیوار پریدم پایین الان رسماً توی عمارت پسر رییس جمهور بودم و این پسر رییس جمهور دوست پسر سابق منه که بخاطر خیانتی که بهم کرده بود ازش جدا شدم البته وقتی کای پیشنهاد این دزدی رو بهم داد با کله قبول کردم چرا بهش ضربه نزنم؟
یکی بود که مدارکی که جین توی گاوصندوقش نگهداری میکرد رو میخواست و بابتش پول زیادی میداد طوری که دیگه نیاز نباشه تا اخر زندگیم همچنین کار کثیفی کنم...
هدفون رو توی گوشم گذاشتم و شروع کردم به راه رفتن باید از یه جا میرفتم تو که صدای کای توی گوشم پیچید
کای:از در ورودی بری داخل صد در صد میگیرنت برو پشت عمارت و از در آشپزخونه برو داخل
مین هی:اوکی
همینطوری داشتم میرفتم که رسیدم اما یه غول جلوی درش گذاشته بودن
مین هی:یکی جلوی درشه یه لحظه وایسا
باید با یه چیزی از جلوی اون در میکشیدمش کنار اما چطوری به دیدن چوب کنار دستم چشمام برق زد چوب رو برداشتم میخواستم برم پشت سرش که دیدم نیست غیبش زده اطرافمو نگاه کردم
نه نیست رفته چه بهتر بی سر و صدا میرم داخل
مین هی:کای صدامو داری
کای:ف.........ر.......ا.......ر..........ک.........ن(با قطع و وصل)
مین هی:چی گفتی نمیشنوم چی میگی
همزمان که داشتم با کای حرف میزدم به سمت در آشپزخونه رفتم دستم به دستگیره رسید کشیدمش پایین در رو که باز کردم با دیدن جین که توی آشپزخونه وایسا خشکم زد یه دفعه صدای کای توی گوشم اومد
کای:بیا بیرون برات تله گذاشته
همون طوری خشکم زده بود داشتم بهش نگاه میکردم که با یه پوزخند عمیق شروع کرد به حرف زدن
جین:مشتاق دیدار
زبونم قفل شده بود مغزم فقط دستور میداد ازش دورشم در رو سریع بستم و به سمت دیوار رفتم چون داشتم پشت سرم رو نگاه میکردم ببینم دنبالم میاد یا نه جلو رو ندیدم که به یه ادم خوردم و افتادم زمین به جلوم نگاه کردم جلوی همون دیواری که اومدم داخل پر از نگهبان بود سریع بلند شدم میخواستم از یه حا دیگه بزنم بیرون که مچ دستم رو یکی گرفت برگشتم طرفش خودش بود
جین:جایی تشریف میبردین خانم کیم
مین هی:من خودم فامیلی دارم فامیلی خودتو روی من نزار
سعی داشتم مچ دستمو از توی دستش بکشم بیرون که سرشو کج کردو گفت
جین:چرا مگه چند وقت دیگه زنم نمیشی
مین هی:چرا چرت و پرت میگی،دستمو ول کن
جین:ببین اومدنت با خودت بود اما رفتنت دست خودت نیست،پس بهتره اروم بگیری تا اون دوستتو به پلیس گزارش ندادم(با پوزخند)
مین هی:ببین دستمو ول کن قول میدم دیگه اصلا منو توی کره نمیبینی
جین:متاسفم که اینو میگم اما این همه نقشه نکشیدم که بزارم تو الان بری
دستمو کشید به سمت آشپزخونه هر چقدر تلاش میکردم که دستمو ول کنه محکم تر دستمو میگرفت از آشپزخونه که رفت داخل به سمت....
۲۸.۹k
۲۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.