بدهی برای من شروعه~ ۴
*شب میشه و ا/ت و ران جلوی در یه تالار وایستادن که داخلش همون مراسمه که ماموریتشونه*
ا/ت : ران مسخره بازی دربیاری میزنم بیهوشت میکنم میندازمت تو یه اتاق درم میبندم
*ران خم میشه تو گوش ا/ت یه چیزی بگه چون میدونین ران قدش ۱۸۰ و خورده ای ولی ا/ت ۱۶۰ وخورده ای*
ران: الان تو زن جذاب خشن منی؟
ا/ت: از همینجا شروع کردیییی
*ا/ت سرخ میشه*
ا/ت: هوف خیل خوب باشه .. الان من زن جذاب خشن توعم
ران: پس قبوله
*ران در تالار باز میکنه و همه مهمونا به ا/ت و ران نگاه میکنن*
ا/ت: ران خیلی چشمیم بدبخت شدیم
ران: این تازه اولشه یکم بگذره عادی میشه براشون
همه پچ پچ میکردن: چه زوج خوبین
*ا/ت که داره تو ذهنش فش میده به مایکیو هرکی تو این مراسمه*
*چند دقیقه میگذره و ا/ت و ران یواشکی ازمراسم دور میشن و میرن سمت اتاقی که دسترسی دوربینا توش بود ولی اتاق خیلی باریک و تنگ بود و باریک وو ا/ت رفت داخل و داشت دوربینارو غیرفعال میکرد و ران بیرون وایستاده بود که اگه کسی اومد بهش خبر بده*
ران: فا*ک
*ران میاد داخل و سریع در میبنده*
ا/ت: ران چیشدد
ران: دیدم نگهبان داره میاد و الان بیرون وایستاده
ا/ت: مگه نگفتم حواست باشهه
ران: تو گفتی خبر بدمم نگفتی بعدش چیکارکنمم
*و چون اتاق خیلی باریک و تنگ بود ا/ت و ران تقریبا به همدیگه چسبیده بودن از جلو هاااا یعنی رو به همدیگه بودن و چسبیده بودن به همدیگه*
ا/ت: این همه جا یه راست باید بیاد جلو این در وایستاده حرف بزنهه؟
ران: اروم باش میره الان
*ا/ت میبینه که دستگیره در تکون میخوره*
__________
تو فشارخوردن بمونین تا پارت بعدی که ایشالا ۲ ساعت بعد چون دارم میرم کلاس زبان 🌚🛐
ا/ت : ران مسخره بازی دربیاری میزنم بیهوشت میکنم میندازمت تو یه اتاق درم میبندم
*ران خم میشه تو گوش ا/ت یه چیزی بگه چون میدونین ران قدش ۱۸۰ و خورده ای ولی ا/ت ۱۶۰ وخورده ای*
ران: الان تو زن جذاب خشن منی؟
ا/ت: از همینجا شروع کردیییی
*ا/ت سرخ میشه*
ا/ت: هوف خیل خوب باشه .. الان من زن جذاب خشن توعم
ران: پس قبوله
*ران در تالار باز میکنه و همه مهمونا به ا/ت و ران نگاه میکنن*
ا/ت: ران خیلی چشمیم بدبخت شدیم
ران: این تازه اولشه یکم بگذره عادی میشه براشون
همه پچ پچ میکردن: چه زوج خوبین
*ا/ت که داره تو ذهنش فش میده به مایکیو هرکی تو این مراسمه*
*چند دقیقه میگذره و ا/ت و ران یواشکی ازمراسم دور میشن و میرن سمت اتاقی که دسترسی دوربینا توش بود ولی اتاق خیلی باریک و تنگ بود و باریک وو ا/ت رفت داخل و داشت دوربینارو غیرفعال میکرد و ران بیرون وایستاده بود که اگه کسی اومد بهش خبر بده*
ران: فا*ک
*ران میاد داخل و سریع در میبنده*
ا/ت: ران چیشدد
ران: دیدم نگهبان داره میاد و الان بیرون وایستاده
ا/ت: مگه نگفتم حواست باشهه
ران: تو گفتی خبر بدمم نگفتی بعدش چیکارکنمم
*و چون اتاق خیلی باریک و تنگ بود ا/ت و ران تقریبا به همدیگه چسبیده بودن از جلو هاااا یعنی رو به همدیگه بودن و چسبیده بودن به همدیگه*
ا/ت: این همه جا یه راست باید بیاد جلو این در وایستاده حرف بزنهه؟
ران: اروم باش میره الان
*ا/ت میبینه که دستگیره در تکون میخوره*
__________
تو فشارخوردن بمونین تا پارت بعدی که ایشالا ۲ ساعت بعد چون دارم میرم کلاس زبان 🌚🛐
۹.۱k
۲۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.