توکیو پارت ۲۸
توکیو پارت ۲۸
از دید میکو
و دراکن جلوی مایکی رو گرفت
میکو : چیفو جون کوکو فرار کنیننننننننننن ( با داد و خنده )
و دراکن مایکی رو ول کرد حالا مایکی بدو کوکو چیفو میکو بدو مثل بچه ها داشتیم بازی میکردیم خیلی خوش میگذشت که که یهو کوکو اوفتاد و مایکی بالای سرش ظاهر شد
مایکی : دوست داری چجوری بمیری ( با خنده)
دویدم سمت کوکو مایکی رو قفل کردم
میکو : کوکو فراررر کنننننننن ( با خنده )
و کوکو فرار کرد
خلاصه اینقدر خوش گذشت
میتسو : بچه ها بسه دیگه بهتر نیست برگردیم خونه
یهو به هوا نگاه کردم دیدم شب شده یه شب خشکل که اسمونش پر از ستاره بود خیلی خوشکل بود
میکو : بچه ها بریم بیرون غذا بخوریم راستی کوکو بیا کارتت نگران نباش فقط پشمک خریدم ( با خنده مهربون )
دیدم کوکو قرمز شده
میکو : کوکو چی شده چرا قرمز شدی
کوکو : ه...هیچی ممنون
میکو : بچه ها بیان بریم رستوران ....... ( یکی از رستوران های خوب و معروف شهرو گفت )
مایکی : اوه دستو دل باز شدی ابجی کوچولو
میکو : نگران نباش مش همیشه اینطوری بودم بچه ها بریم هرچی دوست دارین بخوریم
وقتی به رستوران رسیدن
میکو : همه برین سفارش بدین و برین بشینین
کوکو : مطمعنی پول کم نمیاری
میکو : اره داداشی نگران نباش
و موهاشو ناز کردم
وقتی غذا هارو اوردن هممون با عجله غذا هامون رو خوردیم
میکو : بچه ها موافقین بریم یه پارک فضای سبز و اسمونو ببینیم
همه : ارههههه
میکو : پس بریمممم
خلاصه خیلی خوش گذشت
وقتی برگشتیم خونه همه رفتن بخوابن
(چیفو هم برای پیشنهاد میکو باهاشون هم خونس )
میکو : بچه ها من میرم فیلم ببینم اگه خواستین ببینین
چیفو : من هستم
مایکی : من میرم بخوابم
چیفو و میکو : باشه
میکو : خوب چه فیلمی بزارم
چیفو : ترسناک
منم یه فیلم ترسناک گذاشتم و توی بغل چیفو نشستم و فیلم دیدم
از دید چیفو
داشتیم فیلم میدیدیم که فیلش ترسناک تر شد و دیدم میکو یه تیکه از لباسمو گرفته و داره از ترس فشار میده سرشو ناز کردم
چیفو : نگران نباش اینه همش یه فیلمه
میکو : ممنون
بعد از یکم فیلم تموم شد
چیفو : میکو بریم ب
دیدم میکو خوابش برده بلندش کردم و گذاشتمش توی اتاقش و رفتم تو اتاقم
از دید میکو
و دراکن جلوی مایکی رو گرفت
میکو : چیفو جون کوکو فرار کنیننننننننننن ( با داد و خنده )
و دراکن مایکی رو ول کرد حالا مایکی بدو کوکو چیفو میکو بدو مثل بچه ها داشتیم بازی میکردیم خیلی خوش میگذشت که که یهو کوکو اوفتاد و مایکی بالای سرش ظاهر شد
مایکی : دوست داری چجوری بمیری ( با خنده)
دویدم سمت کوکو مایکی رو قفل کردم
میکو : کوکو فراررر کنننننننن ( با خنده )
و کوکو فرار کرد
خلاصه اینقدر خوش گذشت
میتسو : بچه ها بسه دیگه بهتر نیست برگردیم خونه
یهو به هوا نگاه کردم دیدم شب شده یه شب خشکل که اسمونش پر از ستاره بود خیلی خوشکل بود
میکو : بچه ها بریم بیرون غذا بخوریم راستی کوکو بیا کارتت نگران نباش فقط پشمک خریدم ( با خنده مهربون )
دیدم کوکو قرمز شده
میکو : کوکو چی شده چرا قرمز شدی
کوکو : ه...هیچی ممنون
میکو : بچه ها بیان بریم رستوران ....... ( یکی از رستوران های خوب و معروف شهرو گفت )
مایکی : اوه دستو دل باز شدی ابجی کوچولو
میکو : نگران نباش مش همیشه اینطوری بودم بچه ها بریم هرچی دوست دارین بخوریم
وقتی به رستوران رسیدن
میکو : همه برین سفارش بدین و برین بشینین
کوکو : مطمعنی پول کم نمیاری
میکو : اره داداشی نگران نباش
و موهاشو ناز کردم
وقتی غذا هارو اوردن هممون با عجله غذا هامون رو خوردیم
میکو : بچه ها موافقین بریم یه پارک فضای سبز و اسمونو ببینیم
همه : ارههههه
میکو : پس بریمممم
خلاصه خیلی خوش گذشت
وقتی برگشتیم خونه همه رفتن بخوابن
(چیفو هم برای پیشنهاد میکو باهاشون هم خونس )
میکو : بچه ها من میرم فیلم ببینم اگه خواستین ببینین
چیفو : من هستم
مایکی : من میرم بخوابم
چیفو و میکو : باشه
میکو : خوب چه فیلمی بزارم
چیفو : ترسناک
منم یه فیلم ترسناک گذاشتم و توی بغل چیفو نشستم و فیلم دیدم
از دید چیفو
داشتیم فیلم میدیدیم که فیلش ترسناک تر شد و دیدم میکو یه تیکه از لباسمو گرفته و داره از ترس فشار میده سرشو ناز کردم
چیفو : نگران نباش اینه همش یه فیلمه
میکو : ممنون
بعد از یکم فیلم تموم شد
چیفو : میکو بریم ب
دیدم میکو خوابش برده بلندش کردم و گذاشتمش توی اتاقش و رفتم تو اتاقم
۵.۶k
۰۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.