پارت هفدهم( پارت آخر عشق ویژه
دستت رو گرفت سعی کردی راه بری ولی صورتت رفت توهم
کوک : درد داری خجالت نکش
ا،ت : خیلی درد داره
کوک : خب بشین دردت کم بشه
نشستی روی تخت با ناراحتی نگاهی بهش کردی
ا،ت : بريم جونگ کوک
کوک : خب بزار ببینم
چند لحظه به فکر فرو رفت که یکدفعه بغلت کرد و روی دستاش شروع کرد باهات بازی کردن
ا،ت : چیکار میکنی جونگ کوک من خجالت میکشم
کوک : افسر کیم تو سرور مایی خجالت چرا
ا،ت : از دست تو
نشستید تو ماشین نگاهی آروم بهش کردی مثل همیشه لبخند ارومی روی لب داشت
کوک : مشکلی پیش اومده ؟
ا،ت : جونگ کوک همه چیز تموم شد نه؟
کوک: تقریبا اره
ا،ت : من نمیخوام بیشتر از این زنده بمونم چرا انقدر همه چیز دست به دست داده که من زنده بمونم ؟
کوک : چون تو پیشکشی برای شاهزاده عمارت
ا،ت : یعنی ؟
کوک : عشق ویژه که توی همه این سالها شنیدی همینه
تو عشق ویژه منی
دوماه بعد :
ا،ت : مبینم که بهتون خوش گذشته تو این دوماه
هیونگ : تو هنوز زنده ایی
ا،ت : اگه من زنده نبودم قطعه توهم الان زنده نبودی
هیونگ : تو هنوزم فقط یه کلفتی ا،ت
تهیونگ : خفه شو تا خفه ات نکردم
تو تمام این مدت تهیونگ رو ندیده بودی وقتی صداش رو از پشت سرت شنیدی با لبخندی عمیق روی لبت رفتی سمت هیونگ
ا،ت : میدونی چیه دوست ندارم بمیری اینجوری بهتره
کوک به نظرت چیکارش کنیم خوش بگذره ؟
لپات رو باد کردی با لبو لوچه آویزون بهش خیره شدی
کوک : خودت بگو
ا،ت : تقدیمش کنید به پدر ایشون بهتر میدونن با این گرگ صفت چیکار کنن
و اون شب بلاخره از زیاد شدن نسلشون جلوگیری کردی و شدی خانم عمارت و زن زیباترین شاهزاده دوران .
با اینکه حمایتی نداشت من وطیفه داشتم تمومش کنم بابای
کوک : درد داری خجالت نکش
ا،ت : خیلی درد داره
کوک : خب بشین دردت کم بشه
نشستی روی تخت با ناراحتی نگاهی بهش کردی
ا،ت : بريم جونگ کوک
کوک : خب بزار ببینم
چند لحظه به فکر فرو رفت که یکدفعه بغلت کرد و روی دستاش شروع کرد باهات بازی کردن
ا،ت : چیکار میکنی جونگ کوک من خجالت میکشم
کوک : افسر کیم تو سرور مایی خجالت چرا
ا،ت : از دست تو
نشستید تو ماشین نگاهی آروم بهش کردی مثل همیشه لبخند ارومی روی لب داشت
کوک : مشکلی پیش اومده ؟
ا،ت : جونگ کوک همه چیز تموم شد نه؟
کوک: تقریبا اره
ا،ت : من نمیخوام بیشتر از این زنده بمونم چرا انقدر همه چیز دست به دست داده که من زنده بمونم ؟
کوک : چون تو پیشکشی برای شاهزاده عمارت
ا،ت : یعنی ؟
کوک : عشق ویژه که توی همه این سالها شنیدی همینه
تو عشق ویژه منی
دوماه بعد :
ا،ت : مبینم که بهتون خوش گذشته تو این دوماه
هیونگ : تو هنوز زنده ایی
ا،ت : اگه من زنده نبودم قطعه توهم الان زنده نبودی
هیونگ : تو هنوزم فقط یه کلفتی ا،ت
تهیونگ : خفه شو تا خفه ات نکردم
تو تمام این مدت تهیونگ رو ندیده بودی وقتی صداش رو از پشت سرت شنیدی با لبخندی عمیق روی لبت رفتی سمت هیونگ
ا،ت : میدونی چیه دوست ندارم بمیری اینجوری بهتره
کوک به نظرت چیکارش کنیم خوش بگذره ؟
لپات رو باد کردی با لبو لوچه آویزون بهش خیره شدی
کوک : خودت بگو
ا،ت : تقدیمش کنید به پدر ایشون بهتر میدونن با این گرگ صفت چیکار کنن
و اون شب بلاخره از زیاد شدن نسلشون جلوگیری کردی و شدی خانم عمارت و زن زیباترین شاهزاده دوران .
با اینکه حمایتی نداشت من وطیفه داشتم تمومش کنم بابای
۶.۵k
۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.