مامان مو سبز من پارت دوم

و بابام پاش رو روی گاز گذاشت و به سمت شهر رفتیم من تمام مدت داشتم بیرون رو نگاه میکردم چون تا حالا بیرون نرفته بودم بعد از گذر از چند تا ساختمون به شهر بازی رسیدیم از اونجا که یه چیز بزرگ به نام چرخوفلک بود فهمیدم شهر بازیه و بعد در جلوم رو بابا باز کرد و اومدم پایین و راه افتادیم سمت شهربازی وقتی از دروازه شهربازی رد شدیم اول رفتیم سمت چرخوفلک و من تا نصف راه که رفتو پام درد گرفت و اروم شلوار بابا رو تکون دادم و بعد بابا سرش رو اورد پایین و به من نگاه کرد و گفت: چی شده خسته شدی؟؟
من اروم سر تکون دادم و بعد بابا من رو با یه دست بلند کرد (مثل تصویر بالا) و بعد منم دستم رو دور گردن بابا گذاشتم تا نیوفتم به سمت چرخوفلک رفت و منم از اون بالا به همه چیز نظارت داشتم
"از زبون باکوگو"
چون قول داده بودم اوردمش شهربازی همین جوری به چرخوفلک نزدیک میشدم از اون جایی که امروز خلوت تر بود لازم نبود توی صف وایسم بعد از پله های اول چرخوفلک بالا رفتم و بلیت گرفتم و دادم دست اون یکی نفله که اونجا بود و سوار شدیم و اتسو رو اروم گذاشتم اونجا و بعد چرخوفلک راه افتاد و داشتم به منظره بیرون شهر بازی نگاه میکردم که به گوشیم پیام اومد از اونجا که بعد مدت ها گوشیش روشن شده بود سریع گوشیم رو در اوردم و دیدم از طرف بانک برام پیام اومده برای قرعه کشی و توی ذهنم انقدر بانک رو لعنت فرستادم که نگو نپرس و وقتی که خواستم گوشیم رو بزارم تو جیبم...
بقیش برای فردا