ببر وحشی part 14
مکس : اگه بردم باید تمام محمولههای اسلحت را بدی به من
تهیونگ : ( نیشخند ) به همین خیال باش ..
تهیونگ : خب .. منم روی .. اون دختر کناریت ا.ت شرط میبندم .. ( نیشخند و به ا.ت نگاه کرد و ا.ت با تعجب به تهیونگ نگاه میکرد )
مکس : ( نیشخند حرصی ) .. چی داری میگی تو .. هاان .. من سر ا.ت شرط نمیبندم (عصبی و بلند شد و خواست بره که یهو با حرف تهیونگ سر جاش ایستاد )
تهیونگ : خب .. پس یا کل داراییت یا ا.ت .. کدوم .. سر کدوم شرط میبندی هاان ( نیشخند و سرد )
مکس : .... ( چیزی نگفت و برگشت و نشست )
مکس : باشه قبوله
تهیونگ : اوک .. پای کل داراییت وسطه
مکس : ( نیشخند ) یادم نمیاد انتخاب کرده باشم سر کل داراییم .. ( و ا.ت با التماس و چشمای اشکی به مکس نگاه میکرد که این کار را نکنه )
ا.ت : لطفاً این کارا نکن مکس ( بغض و اروم جوری که فقط مکس بشنوه )
تهیونگ : ....
مکس : من روی ا.ت شرط میبندم ( و به ا.ت نگاه کرد و ا.ت شوکه شده بود و قطره اشکی از چشمش افتاد پایین )
تهیونگ : ( نیشخند ) که اینطور .. ( و اروم زیر لبش گفت) ا.ت مال خودمی ..
مکس ویو
پای کل داراییم و ا.ت وسط بود .. با کمی مکث به خودم اومدم و با خودم گفتم ارزشش را نداره ..
ا.ت ویو
باورم نمیشد که مکس روی من شرط بندی کرد .. بغض کل گلوم را گرفته بود و همینطوری داشتم اروم اشک میریختم و استرس خیلی زیادی داشتم که مبادا مکس ببازه .. راند اول و دوم تموم شد و تا اینجا تهیونگ جلو بود .. نه .. من نمیخوام برم پیش اون .. اوووف لعنتی چیکار کنم .. همینطوری توی فکر بودم که یهو این راند اخر بود و ... باورم نمیشه ... نه .. نه .. من نمیخوام .. تهیونگ برنده شد ..
تهیونگ : ( نیشخند صدا دار و روبه مکس ) دیدی .. من هرچیزی را که بخوام به دست میارم .. ( و بعد به ا.ت گفت )
تهیونگ : .. بریم ..
ا.ت : ... نه .. من نمیام .. لطفاً این کار را نکن .. ازت خواهش میکنم .. ( گریه )
تهیونگ : دیگه واسه این حرفا دیره .. ( و به الکس گفت که بیاد و ا.ت را به زور ببره .. )
ا.ت : ولم کن .. التماست میکنم ولم کن ( گریه و تقلا میکرد و با تهیونگ داشتند میرفتن که یهو با حرف مکس تهیونگ ایستاد )
مکس : این .. داستان اینجا تموم نمیشه کیم تهیونگ .. ا.ت مال منه و مال من میمونه
تهیونگ : ( نیشخند) این بار اخرت باشه .. که میگی ا.ت مال منه فهمیدی مگر نه برات بد تموم میشه ( که یهو ا.ت پاشنه ی کفشش را کوبید روی پای الکس و الکس مجبور شد ولش کنه .. و ا.ت بدون هیچ توقفی سریع دوید و امید داشت که میتونه فرار کنه .. از بار زد بیرون و همینطوری میدوید که یهو اخرین صدایی که شنید صدای بوق ماشین بود و سیاهی مطلق )
تهیونگ ویو
ا.ت فرار کرد .. سریع با مکس اومدیم .. بیرون از بار و دیدیم .. ا.ت بی جون کف خیابون افتاده و اون کسی که بهش زده بود تا مارا دید سریع سوار ماشینش شد و فرار کرد .. لعنتی به الکس گفتم ردش را بزنه و ببینه که کی بوده و من سریع رفتم سمت ا.ت و دیدم بیهوش روی زمین افتاده .. نمیدونم چرا اما .. یکم بغض گلوم را گرفته بود ... سریع براید استایل بغلش کردم و با الکس راه افتادیم سمت عمارت و توی راه به الکس گفتم که به دکتر زنگ بزنه و بگه بیاد و بعد از چند دقیقه که رسیدیم از ماشین پیاده شدیم و ا.ت را بردم داخل اتاق خودم و گذاشتمش روی تخت و کفش هاش را دراوردم و منتظر دکتر بودم که بعد از چند مین اومد و ا.ت را معاینه کرد و گفت ..
دکتر : خوشبختانه .. ضربه زیاد محکم نبوده .. من زخم کنار سرش را چسب زدم .. چون زیاد زخم عمیقی نبوده و یه خراش کوچیکه .. این قرص هام هر شب بهش بدین ..
تهیونگ : باشه.. ممنونم
دکتر : کاری نکردم ..
تهیونگ : راستی .. کی به هوش میاد ( یکم بغض )
دکتر : عاام .. به احتمال زیاد نیم ساعت دیگه به هوش میاد اما بزارید استراحت کنه
تهیونگ: باشه.. ممنون ( و دکتر را بدرقه کرد و دکتر رفت )
تهیونگ ویو
دکتر رفت و به اجوما گفتم که بره و به یکی از خدمتکار ها بگه که بره و لباس ا.ت را عوض کنه و بعد از چند مین یکی از خدمتکار ها رفت و لباس ا.ت را با یه لباس نسبتا راحتی عوض کرد و اومد بیرون .. منم فقط منتظر بودم که به هوش بیاد و برای اینکه وقتی به هوش اومد فرار نکنه از اتاق اومدم بیرون و در را قفل کردم .. و اومدم پایین و با الکس رفتیم داخل اتاق کارم تا اون مرتیکه که زد به ا.ت را پیدا کنیم ..
( نیم ساعت بعد )
ا.ت ویو
با سر درد شدیدی بیدار شدم اروم چشمام را باز کردم و به اطرافم نگاه کردم و دیدم داخل یه اتاق خیلی خوشگل با تم مشکی و طلاییم .. کم کم به خودم اومدم و چیز های چند دقیقه پیش یادم اومد و ....
پارت ۱۴ تموم شد ✨
شرط :
لایک: ۹۰
کامنت : ۸۰
تهیونگ : ( نیشخند ) به همین خیال باش ..
تهیونگ : خب .. منم روی .. اون دختر کناریت ا.ت شرط میبندم .. ( نیشخند و به ا.ت نگاه کرد و ا.ت با تعجب به تهیونگ نگاه میکرد )
مکس : ( نیشخند حرصی ) .. چی داری میگی تو .. هاان .. من سر ا.ت شرط نمیبندم (عصبی و بلند شد و خواست بره که یهو با حرف تهیونگ سر جاش ایستاد )
تهیونگ : خب .. پس یا کل داراییت یا ا.ت .. کدوم .. سر کدوم شرط میبندی هاان ( نیشخند و سرد )
مکس : .... ( چیزی نگفت و برگشت و نشست )
مکس : باشه قبوله
تهیونگ : اوک .. پای کل داراییت وسطه
مکس : ( نیشخند ) یادم نمیاد انتخاب کرده باشم سر کل داراییم .. ( و ا.ت با التماس و چشمای اشکی به مکس نگاه میکرد که این کار را نکنه )
ا.ت : لطفاً این کارا نکن مکس ( بغض و اروم جوری که فقط مکس بشنوه )
تهیونگ : ....
مکس : من روی ا.ت شرط میبندم ( و به ا.ت نگاه کرد و ا.ت شوکه شده بود و قطره اشکی از چشمش افتاد پایین )
تهیونگ : ( نیشخند ) که اینطور .. ( و اروم زیر لبش گفت) ا.ت مال خودمی ..
مکس ویو
پای کل داراییم و ا.ت وسط بود .. با کمی مکث به خودم اومدم و با خودم گفتم ارزشش را نداره ..
ا.ت ویو
باورم نمیشد که مکس روی من شرط بندی کرد .. بغض کل گلوم را گرفته بود و همینطوری داشتم اروم اشک میریختم و استرس خیلی زیادی داشتم که مبادا مکس ببازه .. راند اول و دوم تموم شد و تا اینجا تهیونگ جلو بود .. نه .. من نمیخوام برم پیش اون .. اوووف لعنتی چیکار کنم .. همینطوری توی فکر بودم که یهو این راند اخر بود و ... باورم نمیشه ... نه .. نه .. من نمیخوام .. تهیونگ برنده شد ..
تهیونگ : ( نیشخند صدا دار و روبه مکس ) دیدی .. من هرچیزی را که بخوام به دست میارم .. ( و بعد به ا.ت گفت )
تهیونگ : .. بریم ..
ا.ت : ... نه .. من نمیام .. لطفاً این کار را نکن .. ازت خواهش میکنم .. ( گریه )
تهیونگ : دیگه واسه این حرفا دیره .. ( و به الکس گفت که بیاد و ا.ت را به زور ببره .. )
ا.ت : ولم کن .. التماست میکنم ولم کن ( گریه و تقلا میکرد و با تهیونگ داشتند میرفتن که یهو با حرف مکس تهیونگ ایستاد )
مکس : این .. داستان اینجا تموم نمیشه کیم تهیونگ .. ا.ت مال منه و مال من میمونه
تهیونگ : ( نیشخند) این بار اخرت باشه .. که میگی ا.ت مال منه فهمیدی مگر نه برات بد تموم میشه ( که یهو ا.ت پاشنه ی کفشش را کوبید روی پای الکس و الکس مجبور شد ولش کنه .. و ا.ت بدون هیچ توقفی سریع دوید و امید داشت که میتونه فرار کنه .. از بار زد بیرون و همینطوری میدوید که یهو اخرین صدایی که شنید صدای بوق ماشین بود و سیاهی مطلق )
تهیونگ ویو
ا.ت فرار کرد .. سریع با مکس اومدیم .. بیرون از بار و دیدیم .. ا.ت بی جون کف خیابون افتاده و اون کسی که بهش زده بود تا مارا دید سریع سوار ماشینش شد و فرار کرد .. لعنتی به الکس گفتم ردش را بزنه و ببینه که کی بوده و من سریع رفتم سمت ا.ت و دیدم بیهوش روی زمین افتاده .. نمیدونم چرا اما .. یکم بغض گلوم را گرفته بود ... سریع براید استایل بغلش کردم و با الکس راه افتادیم سمت عمارت و توی راه به الکس گفتم که به دکتر زنگ بزنه و بگه بیاد و بعد از چند دقیقه که رسیدیم از ماشین پیاده شدیم و ا.ت را بردم داخل اتاق خودم و گذاشتمش روی تخت و کفش هاش را دراوردم و منتظر دکتر بودم که بعد از چند مین اومد و ا.ت را معاینه کرد و گفت ..
دکتر : خوشبختانه .. ضربه زیاد محکم نبوده .. من زخم کنار سرش را چسب زدم .. چون زیاد زخم عمیقی نبوده و یه خراش کوچیکه .. این قرص هام هر شب بهش بدین ..
تهیونگ : باشه.. ممنونم
دکتر : کاری نکردم ..
تهیونگ : راستی .. کی به هوش میاد ( یکم بغض )
دکتر : عاام .. به احتمال زیاد نیم ساعت دیگه به هوش میاد اما بزارید استراحت کنه
تهیونگ: باشه.. ممنون ( و دکتر را بدرقه کرد و دکتر رفت )
تهیونگ ویو
دکتر رفت و به اجوما گفتم که بره و به یکی از خدمتکار ها بگه که بره و لباس ا.ت را عوض کنه و بعد از چند مین یکی از خدمتکار ها رفت و لباس ا.ت را با یه لباس نسبتا راحتی عوض کرد و اومد بیرون .. منم فقط منتظر بودم که به هوش بیاد و برای اینکه وقتی به هوش اومد فرار نکنه از اتاق اومدم بیرون و در را قفل کردم .. و اومدم پایین و با الکس رفتیم داخل اتاق کارم تا اون مرتیکه که زد به ا.ت را پیدا کنیم ..
( نیم ساعت بعد )
ا.ت ویو
با سر درد شدیدی بیدار شدم اروم چشمام را باز کردم و به اطرافم نگاه کردم و دیدم داخل یه اتاق خیلی خوشگل با تم مشکی و طلاییم .. کم کم به خودم اومدم و چیز های چند دقیقه پیش یادم اومد و ....
پارت ۱۴ تموم شد ✨
شرط :
لایک: ۹۰
کامنت : ۸۰
۴۵.۱k
۲۵ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۶۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.